پیام جدید دربارۀ ظلم و فقــر

وحی اصلی لفضی را بشنوید

برای دانلود روی اینجا کلیک کنید:
دانلود


آنگونه که به پیامبر الهی نازل شده است
مارشال ویان سامِرز
در تاریخ ۱۸ آپریل ۲۰۰۸
مصادف با ۳۰ فروردین ۱۳۸۷ خورشیدی
در تهران، ایران

درباره این فایل صوتی


آنچه در این نوار صوتی می شنوید صدای شورای ملکی است که از طریق رسول مارشال وییان سامرز سخن می گوید

در اینجا، ارتباط اصلی خداوند که فراتر از کلمات وجود دارد، توسط شورای ملکی که بر جهان نظارت دارد به زبان و فهم بشر ترجمه می شود. سپس شورا پیام خداوند را از طریق رسول به دنیا می رساند

در این روند شگفت انگیز، صدای وحی بار دیگر سخن می گوید. کلام و صدا در جهان هستند. برای اولین بار در تاریخ، صدای اصلی ضبط شده ی وحی لفضی برای شما و جهان فراهم شده تا آن را تجربه کنید

باشد که پذیرنده ی این هدیه ی وحی شوید و باشد که پذیرنده ی پیام منحصر به فرد آن برای شما و برای زندگیی شما، شوید



خواننده توجه کند
این ترجمه توسط یک دانش آموز داوطلب پیام جدید از متن اصلی انگلیسی برای انجمن پیام جدید انخام شد. ما شکل آغازین این ترجمه را برای دنیا فراهم کرده ایم تا مردم بتوانند بخشی از پیام جدید را به زبان خودشان تجربه کنند

خداوند از رنج و سختی های بشریت آگاه است. خداوند از فقـر بشریت و ستمِ  وارده بر مردم آگاه است — ظلم و ستمی که هم به علتِ فرامین دولت ها و رهبران مذهبی و هم به دلیل شرایطِ موجود، بر آنها تحمیل شده است. این شرایط و موقعیتِ بشریت است که پیام جدید خداوند باید به آن بپردازد. و این آیندۀ بشریت است که پیام جدید خداوند باید به آن بپردازد. این دو با همدیگر مرتبط هستند، اما یکسان نیستند، زیرا شرایط بشر در آینده ای فراتر از نیازهای امروز، فراتر از این  لحظه و ساعت به نظر می رسد. آینده ای  فراتر از نیازهای فعلی مردمان، آینده ای که نیروهایی عظیم تر دنیا را شکل می دهند، نیروهایی که می توانند تمدن بشری را تضعیف کنند و یا نیروهایی که می توانند آن را تقویت کنند، بهبود بخشند و آینده ای را برای بشر رقم بزنند که بسیار متفاوت از گذشته است.

اما اگر مردم در زیر یوغِ  فقـر و ظلم و ستم دست و پا بزنند، آیندۀ روشنی به وقوع  نخواهد پیوست. گرچه فقـر همیشه با شما بوده و ظلم همیشه در دنیا وجود داشته است، اما وجود اینها شرایطی غیرطبیعی ایجاد می کند — شرایطی که در آن توانایی های ذاتی و طبیعی، خلاقیت و الهام درونی افراد سرکوب می شود و کاهش می یابد و نور بصیرت و دانش و هوش برتر و بالقوه ای که خداوند در درون هر شخص به ودیعه گذاشته است، رو به خاموشی می رود.

مردم اکنون باید برای تأمین نیازهای اساسی زندگی تقلا کنند. آنها باید به شیوۀ برده داری کار کنند تا بتوانند مایحتاج روزانۀ زندگی خود را  تأمین کنند، زیرا نمی توانند برای فردایشان پس انداز کنند. مردم باید تحت استرس و محدودیت بیشتری زندگی کنند و احتمال وخیم تر شدن این شرایط بسیار زیاد است زیرا دنیا در حال ورود به مرحلۀ جدیدی است. دنیا در حال زوال است. منابع دنیا بسیار سریع در حال برداشت هستند، منابع تخلیه می شوند و این امر آیندۀ بشریت را به مخاطره می اندازد.

بنابراین خداوند نسبت به درد ها و رنج های دنیا آگاه است و به آنها توجه می کند. بودن در این دنیا به معنای قرار گرفتن در مخاطرات است. روح، درون بدن محبوس شده است. مردم اکنون باید برای بقا در شرایط سخت تلاش کنند. آنها دائماً باید در حال سازگاری با شرایط و درگیر حل مشکلات مختلف باشند و بطور مداوم برای تأمین منابع اولیۀ مورد نیازشان از جمله  غذا و آب، سرپناه، پوشاک، محافظت در برابر عوامل مختلف، ثبات و امنیت بکوشند. اگر این نیازهای اولیه برآورده نشود، پتانسیل بیشتری در افراد قابل شناخت و تحقق نخواهد بود. و مواهب و هدایای بزرگی که خداوند در درون هر فرد قرار داده است تا تحتِ عنوان مساعدت و مشارکت  به دنیا عطا کند، شناخته نشده و محقق نخواهد شد.

این یک شرایط غیرطبیعی است، زیرا دنیایی که امروز می بینید و دنیایی که گذشتۀ آن را می شناسید دنیایی است که روح انسان را سرکوب می کند، امکان و توانایی انسان را تضعیف می کند و بار سنگینی را بر دوش بشر می گذارد که او دیگر نمی تواند به قدرتی عظیم تر دست یابد و به یک جایگاه متعالی تر از خلاقیت، آرامش، عدالت اجتماعی و تکامل برسد.

امروزه مردم نه تنها در اسارتِ محدودیت های سیاسی هستند بلکه بصورت برده وار ناچارند آنقدر کار کنند که دیگر فرصتِ کافی  برای ساختن یک زندگی درونی باقی نمی ماند — دیگر جایی برای آگاهی درونی و توانایی پاسخگویی به بصیرت و دانشِ عمیق‌تری که خداوند در درون آنها قرار داده است باقی نمی ماند در نتیجه، روحیۀ آنها فرسوده و نورِ درونشان رو به خاموشی می رود.

فقـر در سه سطح وجود دارد. فقـر در سطح نیازهای بدن که شامل: غذا، آب، سرپناه، پوشاک، ثبات و امنیت است. پس از آن  فقـریست که در سطح ذهن وجود دارد که در آن فرد فرصتی برای توسعه و گسترشِ آگاهی از خود و دنیا، پرورش توانایی های فکری خود و یادگیری بینش و تشخیصِ بیشتر، که برای موفقیت واقعی در زندگی ضروری است را ندارد. و بعد از آن، فقـریست که در سطحِ روح وجود دارد، جایی که قدرت و حضور بصیرت و دانش  پنهان و ناشناخته باقی می ماند، زیرا مردم در تلاش و تقلا برای زنده ماندن هستند و آنقدر با استرس مواجه هستند که تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که تلاش کنند به فردا برسند و بتوانند ادامه دهند.

این انواع فقـر — فقـر جسمی، فقـر ذهنی و فقـر معنوی — نشان دهندۀ  فقـر بزرگی است که خانوادۀ بشری بدان گرفتار شده است. زیرا خانوادۀ بشری مملو از استعدادهای عظیمی است که آفریدگارِ تمامِ زندگی ها در درونِ او نهاده است ولی تمامی آنها  از دست رفته، ناشناخته مانده، فراموش شده  و یا سرکوب شده اند. اگر اینطور نبود، خانوادۀ بشری در دنیای امروز در مرحلۀ بسیار متفاوتی از رشد و کامیابی قرار داشت.

جلوگیری از بُـروز خلاقیت زنان به تنهایی به این معنی است که نیمی از نسل بشر ناتوان و عقب نگه داشته شده اند. خانوادۀ بشری از دریافتِ نیمی از هدایای بزرگ بصیرت و دانش — مشارکت، شفقت و خدمت — محروم مانده است، به دلایل فرهنگی، به دلیل فقـر، به دلیل ظلم و ستم توسط نیروهای قدرتمند در داخل حکومت ها و حتی مذاهب، بشر از دریافتِ این مواهب محروم مانده است.

اگر مقدر باشد که یک مرد جوان یا یک زن جوان تبدیل به یک پزشک مهم، یک کارمند بزرگ کشوری، یک هنرمند الهام بخش و یا یک مهندسِ بزرگ بشود، این پتانسیل هرگز در این شرایط تحقق نخواهد یافت — و بدین صورت آن ملت، آن فرهنگ و حتی خود دنیا فقیـر می ماند.

سرنگونی نیروهای ستمگر کافی نیست، زیرا این امر منجر به خشونت و تلفات جانی و درد و رنج زیادی می شود و اغلب تنها باعث می شود دودمان جدیدی از حاکمان ستمگر اما با چهره های متفاوت  به وجود آیند. (در تاریخ گذشته) ببینید چند نفر جان و رفاه و فرصت های خود را فدا کردند تا شکل و فـُـرمِ جدید و حتی خطرناک تری از ظلم دوباره آغاز شود؟

خیر، باید یک تغییر عظیم در درون افراد ایجاد شود  و این تغییر بزرگ قبل از همه باید ابتدا در درون خودِ فرد اتفاق بیفتد. اگر قلب شما پر از شِکوایه، غضب، نفرت و کینه باشد، حتی اگر زندگی به شما فرصت هایی می داد، اگر قدرت اجتماعی  یا قدرت سیاسی به دست می آوردید، فقط  شکل جدیدی از ظلم و ستم  را دوباره آغاز می کردید، زیرا ظلم و ستم همیشه پر از خشم، ترس و نفرت است. ظلم و ستم همیشه با ماهیتِ طبیعی انسان ها که آفریدگارِ کلِ هستی آنرا بطور طبیعی آفریده است، در تضاد است.

برای مؤثر بودن تغییرات اجتماعی، باید دلسوزی و صبر وجود داشته باشد. حرکت برای این امر همیشه از درون فرد آغاز می شود، حرکت به سمت تغییر با دسترسی و اتصال فرد به بصیرت و دانشِ عظیمی که خداوند در درونش قرار داده است ممکن می شود، تا بتواند زندگی درونی خود را پرورش دهـد و از تمایلات عمیق تر خود آگاه شود. در اینجا شما همچنان صاحب ذهن هستید پس می توانید بشنوید و احساس کنید و تجربه کنید که چگونه خداوند شما را به حرکت در می آورد و در زندگی به شما آموزش می دهد، حتی در خاص ترین چیزها یا در ساده ترین امور مثلِ تمایل به رفتن به جایی یا خودداری از رفتن به جای دیگر و یا تشخیص اینکه با چه کسانی معاشرت کنید و تا چه اندازه مسائل خود را با آنها در میان بگذارید و یا احساسِ نیاز به ایجاد یک مکان آرام برای اینکه بتوانید شروع به گوش دادن به درون خود کنید.

اما اگر جای آرام و ساکتی وجود نداشته باشد، اگر دلسوزی و شفقتی نباشد، اگر صبر و مدارا نباشد، اگر آزادی وجود نداشته باشد که شخص بتواند ذهن خود را از نگرش های ناشی از بردگی یا ازینگونه عقاید و باورها رهایی بخشد، آنگاه عطایای خداوند ناشنیده، ناشناخته و پنهان باقی می مانند.

مردم خواهان تغییر اجتماعی هستند. آنها خواهان تغییر سیاسی هستند. اما خودشان غالباً نمی خواهند تغییر کنند. آنها مزیت می خواهند. آنها خواهان بهبود اجتماعی هستند و همواره چنین چیزهایی می طلبند. اما جنبش و حرکت خداوند باید ابتدا در درون شما اتفاق بیُـفتد. تغییرات نظام اجتماعی گاهی اوقات و به ندرت می تواند برای همگان مفید باشد. اما اگر خرد و دانایی بیشتری به کار گرفته نشود، آنگاه عدالت اجتماعی فقط به مقدارِ کمی بهبود خواهد یافت، اصلاً اگر بتواند هیچ بهبودی داشته باشد. یک رژیم جدید وارد بازی قدرت  خواهد شد که وعدۀ عدالت می دهد اما قادر به اجرای آن نیست، نوید بهبود و پیشرفت می دهد اما قادر به اجرای آن نیست. و پس از آن، مانند گذشته، سنگینی بارِ کارهای ظالمانه بر دوش مردم خواهد افتاد و امید چندانی به پیشرفت یا بهبودی در زندگی شان نخواهد بود.

قدرت خداوند در درون شما قرار گرفته است، اما این چیزی نیست که در سطحِ هوش شما باشد. در سطح ذهن شما نیست. این امر مشروط به باورها، اعتقادات و طرز فکر شما یا حتی اصول مذهبی که به آنها پایبندید نیست و توسطِ آنها تعیین و مشخص نمی شود.

اینطور نیست که خداوند در کمک به بشریت کوتاهی کرده باشد. بلکه این خودِ بشریت است که برای شنیدنِ صدای خداوند کوتاهی کرده است. این طور نیست که خداوند به حال انسان، وضعیت زندگی شما و زندگی های اطراف شما اهمیتی نمی دهد بلکه حقیقت اینست که قدرت و حضور خداوند شناخته نشده است.

هنگامی که خوراک، پوشاک، آب، سرپناه، ثبات و امنیت را تأمین کردید، شما می توانید شروع به رشد و توسعه در زندگی درونی خود کنید. این صرفاً یک تفریح و تفنن و یا پرداختنِ بی جا به یک موضوع  نیست بلکه انجام آن برای موفقیت شما ضروریست، زیرا خداوند از طریق زندگی درونی شما، از طریق قدرتِ بصیرت و دانشی که در درون شما قرار داده است با شما صحبت می کند و چنین چیزی بسیار متفاوت از ذهن شخصِ شما و مذهبِ شما و نیز متفاوت از شرطی شدن های اجتماعی و انتظارات خانواده و دیگر افراد جامعه از شماست.

همۀ مقدسین بزرگ و شاعران و نوازندگان بزرگ و کسانی که تحول و پیشرفت اساسی برای بشریت ایجاد کرده اند از این امر آگاه بوده و به آن عمل کرده اند. این کافی نیست که به این افرادِ نادر که صبر و شهامتِ تقریباً فوق بشری برای انجام چنین کارهای بزرگی دارند، بگوییم آنها منحصر به فرد بودند،  زیرا این قدرت و شجاعت در درون شما نیز وجود دارد. اما ابتدا باید جایی برای آن در درون خود ایجاد کنید.

دولت ها و نهادهای مذهبی و یا  قدرت های تجاری، نمی توانند شما را از آن محروم کنند. آزادی دسترسی به خداوند در درون شما خارج از دسترس دولت هاست. فراتر از شرایطِ فقــر و ظلم و ستم است. این همان چیزی است که پیام جدید خداوند به دلیل نیاز شدید دنیا، مستقیماً در مورد آن صحبت می کند. زیرا بشریت اکنون نمی تواند تنها با وجود افراد نادر در اینجا و آنجا پیشرفت کند.  افراد بیشتری باید توسط خداوند فراخوانده شوند، باید الهام درون خود را دریابند و باید همراه با مهر و شفقت، تعهد و شهامت بپا خیزند — نه به این دلیل که آنها شخصاً آن را می خواهند، بلکه به این دلیل که چنین چیزی از درون آنها ظهور می کند.

هنگامی که  به بصیرت و دانش  — همان آگاهی و هوش خداوند و ذهن عمیق‌تری که در درون شما وجود دارد— دست یافتید،  به آرامی شروع به ظهور از درون شما می‌کند. مثل این است که چیزی به دنیا آورده باشید، اما ظهور آن بسیار آهسته و تدریجی است.

پس از آنکه از یک روز کاری سخت، بازمی‌گردید و یاد می‌گیرید ذهن خود را آرام کنید و گوش بسپارید. در اینجا شما صرفاً  از خدا چیزی نمی خواهید بلکه یاد می گیرید که دریافت کنید. در ابتدا دشوار است، زیرا وضعیت روحی شما به قدری وخیم است و آنقدر تحت فشار شدید و آنقدر در تلاش برای جبران اثرات فقـر و ظلم و ستم هستید که در ابتدا تقریباً غیرممکن به نظر می رسد. اما مانند همۀ دستاوردها، نیاز به زمان، صبر، مداومت و استفادۀ روزانه دارد. حتی اگر در یک کمپ پناهندگان یا محله های فقیرنشین یک شهر زندگی می کنید، این فرصت را دارید که زندگی درونی خود را رشد و توسعه دهید و این را به فرزندان خود نیز بیاموزید.

این شما را نسبت به تجربیاتِ خودتان حساس تر می کند و این امکان را برای شما فراهم می کند که حرکت بصیرت و دانش را در درون خود احساس کرده و بشنوید، زیرا خداوند اینگونه با شما، در درونتان صحبت می کند. در اینجا شما پیامبر یا آواتار(شخص خدای گونه) یا قدیس، مرتاض، راهب و یا کشیش نمی شوید. شما به سادگی تبدیل به فردی می شوید که به ندایِ خداوند در درونش پاسخ می دهد.

تحققِ این امر، زمان بر است. این اتفاق در یک روز یا یک هفته یا یک ماه نمی افتد. اما اگر پایه و بنیانِ یک زندگی درونی را بگذارید، سرانجام رشد خواهد کرد و ساخته خواهد شد. شما شروع به دیدن چیزهایی خواهید کرد که قبلاً نمی توانستید ببینید. شما شروع به شنیدن چیزهایی در دیگران خواهید کرد که قبلاً نمی توانستید بشنوید. در آن هنگام خیلی سخت تر فریب دیگران یا فریب ظواهر را خواهید خورد. خیلی سخت تر خواهد بود که فریفتۀ زیبایی یا فریفتۀ وعدۀ قدرت یا ثروت شوید، خیلی سخت خواهد بود که در انواعِ  دام هایی بیُـفتید که مردم را شیفته و مجذوبِ خود می کند و آنها را مَـسخ و از خود بیخود می کند تا تبدیل به چیزی شوند که در واقع نیستند.

معنای دین همین است. دین فقط رفتن به کلیسا یا مسجد یا معبد یا مکان مقدس و انجام حرکاتی نیست که مراجع دینی به عنوان عرف، سنت و مناسک مقرر کرده اند. این نیست که خودتان را مجبور کنید چیزهایی را باور کنید که به سختی درک می کنید. این دین نیست. دین یک تعاملِ بزرگ در درون شماست، تعاملی بین ذهن متفکر شما و ذهنِ بصیرت و دانشی که در اعماق درون شما وجود دارد. و این تعامل و آمیختگی بسیار آهسته شروع می شود و تحت هر شرایطی ممکن است به وقوع بپیوندد.

می توانید بروید در کلیسا یا مسجد بنشینید. در صورت لزوم می توانید در اتاقک خود بنشینید تا فرصتی برای سکوت و گوش دادن به دست آورید. دعا و عبادت با خداوند و درخواست معجزه چه تفاوتی می تواند برایتان ایجاد  کند وقتی شما نتوانید حتی به حکمت و هدایتی که خداوند قبلاً در درونِ شما قرار داده است پاسخ دهید؟ مثل این است که چیز کوچکی را بخواهید و چیز بزرگ تری را از دست بدهید. خداوند یک آگاهی و هوشِ هدایت کننده و بی عیب و نقص در درون شما قرار داده است. اگر نمی توانید چنین چیزی را تجربه کنید، اگر نمی توانید چنین چیزی را بپذیرید یا اگر به آن اعتقاد ندارید، خداوند چه کار دیگری می تواند برای شما انجام دهد؟ به شما پول بیشتری  بدهد یا شغل بهتری؟ ولی در اینصورت هم  شما هنوز فقیر و تهیدست خواهید بود. روح شما همچنان در فقـر به سر خواهد برد.

رهبرانی در دولت ها و در تجارت و نیز رهبرانی در مذاهب هستند که روحشان در فقـر مطلق است. آری آنها از ظلم و ستم ناشی از  فقـر مادی رهایی یافته اند. آری، آنها ممکن است در مناصب قدرت باشند. بله، ممکن است به نظر برسد که آنها بر سرنوشت دیگران کنترل دارند. اما خداوند برای آنها ناشناخته است و هدايت و ارادۀ خداوند از دسترس آنها خارج است — نه به این خاطر که چنین چیزی در آنها وجود ندارد، بلكه بخاطر اینکه آنها نتوانسته اند راهی برای دسترسی به آن پیدا کنند.

تأکید در اینجا این است که شروع به ساختن یک زندگی درونی کنید، و این زندگی درونی شروع به هدایت شما و جهت دهی به تمایلاتِ شما  خواهد کرد بطوریکه بتوانید  شرایط خود را بهبود بخشید، فرصت هایی را که قبلاً هرگز ندیده بودید را باز بشناسید و با افرادی ملاقات کنید که در طول مسیر به شما کمک کنند. افرادی  فراتر از آشنایانی که صرفاً ممکن است در زندگی معمولِ خود بشناسید.

اکنون دنیا به تعداد زیادی از مقدسین نیاز دارد، نه فقط به تعداد کمی. اکنون دنیا به مواهب بصیرت و دانش که از طُـرُق بسیاری به ظهور میرسد نیاز دارد، نه فقط از سوی افراد معدودی. ظلم و ستم ادامه خواهد داشت. فقـر و تنگدستی ادامه خواهد داشت. اما افراد خاصی از آن رهایی  خواهند یافت. آنها از این آتش بیرون خواهند پرید. و در درونشان اتفاق خاصی خواهد افتاد، خواه اوضاع و شرایط آنها  تحت ظلم و ستم و فقـر و یا محدودیت های سیاسی باشد  و خواه اوضاعشان مرفه و آسان و بدون دردسر باشد، آنها در هر حال شروع به گریز از فقـر معنوی می کنند.

این فراتر از فرامین و دستورات دین است. این فراتر از آموزه های اصولگرایان است. این فراتر از فلسفه و الهیات و ایدئولوژی است زیرا این، نشان دهندۀ تعامل وآمیختگیِ مستقیم با آن چیزیست که خداوند در درون شما قرار داده است.

قبل از اینکه بتوانید دنیا را تغییر دهید، باید خودتان را تغییر دهید. قبل از اینکه بتوانید چیزی بزرگتر را برای دیگران به ارمغان بیاورید، باید خودتان چیز بزرگتری دریافت کنید. تمامِ تفکرات و ایده های شما، اعتراضات و خشمِ شما فقط به تفکرات، ایده ها و اعتراضات و خشم دنیای اطراف شما می افزاید تا زمانی که الهام عظیم تری در درون شما ایجاد شود.

آیندۀ دنیا به این بستگی دارد که چه تعداد از مردم می توانند پاسخ دهند و از قدرت بصیرت و دانش در درون خود پیروی کنند. آنها از همۀ اقشار جامعه خواهند آمد. آنها از میانِ زاغه نشینها  و طبقۀ متوسط و ثروتمندان خواهند آمد. آنها از همۀ فرهنگ ها، از شهرهای بزرگ، از شهرهای کوچک، از روستاها، از کشاورزان و چوپانان، از مردمانی که در نقاط دوردست دنیا زندگی می کنند، خواهند آمد. این پیام جدید است که باید بصیرت و دانش را در آنها فعال کند، به آنها امکان رشد و توسعۀ یک زندگی درونی را بدهد تا بتوانند به واقعیت، قدرت، هدایت و حضور بصیرت و دانش پاسخ دهند.

مردم می پرسند، “این بصیرت و دانشی که شما از آن صحبت می کنید چیست؟ آیا این یک طرز فکر و ایده است؟ آیا این یک نوع اعتقاد است؟ آیا این یک نظریه است؟ مجموعه ای از ایده هاست؟” نه هیچ کدوم از اینها نیست. این، قدرت و حرکتِ بصیرت و دانش است، توانایی شناخت حقیقت، احساس حقیقت و به حرکت در آمدن به وسیلۀ حقیقت است. این حقیقت دربارۀ یک فکر و یا یک ایده صحبت نمیکند، بلکه این حقیقتی است که نمایانگر یک آگاهی واقعی و اصیل است، دربارۀ شناختن چیزیست که واقعی است و دربارۀ کاریست که باید انجام شود.

بصیرت و دانش همان اطمینان و یقینی است که خداوند در درون شما قرار داده است تا آن را به دنیایی بسیار نامطمئن و متزلزل بیاورید، به دنیایی با شرایط سخت، دنیایی بی ثبات، دنیایی که خطر تباهی و ویرانی در آن همیشه تا حدی وجود دارد. این اطمینان و یقین عمیق‌تری است که مبتنی بر عقاید یا ایدئولوژی نیست، بلکه مبتنی بر حضور خداوند در درون شما و فراسوی شماست.

هنگامی که دعا می کنید، بخواهید که این بصیرت و دانش در درون شما قوی تر شود و هر وقت که می توانید زمانی را به سکون و گوش دادن اختصاص دهید، نه سؤال بپرسید، نه طلب دادخواهی و تظلم کنید و نه برای معجزات دعا کنید، بلکه فقط به سادگی و فروتنی  گوش کنید. این یک آغاز است.

سفر پیش روی شما صرفاً چیزی نیست که باعثِ تغییر موقعیت یا شرایط اجتماعی شما شود. آنچه که برای رفعِ فقـر جسمی مفید است، از فقـر ذهن و روح نمی کاهد. برای حرکت و تغییر شرایط به کمی آزادی نیاز دارید، اما گاهی فرصتی برای این کار وجود ندارد. شما در جای خود قفل شده اید. شما برای والدین خود، کار می کنید یا در شغلی قرار گرفته اید که هیچ فرصتی برای پیشرفت یا ترقی ندارد و این در مورد بسیاری از افراد صدق می کند. اما فرصتِ لازم  برای ساختن زندگی درونی خودتان و ایجاد ارتباط با بصیرت و دانشی که خداوند در درونتان قرار داده است، هنوز برای شما وجود دارد.

این فرآیندی که ما از آن صحبت می کنیم چیزی است که عقل نمی تواند آن را درک کند. چنین چیزی در حالت معمول، عقلانی و منطقی نیست. اسرارآمیز است زیرا خداوند هم  اسرار آمیز است. شما به دنبال ارتباط و اتصال  با چیزی هستید که خداوند در درون شما قرار داده است، بنابراین همیشه در این مسیر رمز و راز وجود خواهد داشت. در اینجا هیچ استادی یا تبحری مانند زمانی که یک حرفه یا یک مهارت را یاد می گیرید وجود ندارد. این یک رمز و راز است. اگر در شما تقویت شود، حتی با حضور صِرفِ خود به دیگران الهام خواهید بخشید. و مواهب و هدایای عظیمی  از شما ظاهر خواهد شد  که بخشیدن و عطا کردن آنها برای شما طبیعی است، مواهبی که قرار بوده است ببخشید وعطا کنید و قبل از اینکه به این دنیا بیایید در درون شما گذاشته شده است — هدایایی که کلِ دنیا به آن نیاز دارد، زیرا این فقط بعضی از افراد نیستند که فقیرند بلکه تمام بشریت اینگونه است.

هر هدیه ای هرچند کوچک، وضعیت بشریت را بهبود می بخشد. البته شما نمی توانید این را ببینید، اما اینگونه است، زیرا این یک مجموعه است. مثل ترازو است. اگر شر و ظلم به طور کامل در یک کفۀ  ترازو  سنگینی کنند، شما چیزی به اندازۀ آن ندارید که در کفۀ دیگر ترازو بگذارید تا  ترازو را متعادل کنید و بتوانید سیطرۀ قاطعِ شرایط، جهل، ظلم و فقـر و چنین چیزهایی را جبران کنید.

وقتی چیز کوچکی را به کفۀ دیگر ترازو اضافه می کنید، به نظر می رسد که تأثیری ندارد. اما وقتی دیگران هم چیزهای کوچکِ دیگری را دیر یا زود، اضافه کنند در زمان مناسب، ترازو متعادل می شود و فراتر از اینها، به نفع آنچه برای انسان درست و طبیعی است حرکت میکند یعنی بسوی اتحاد با دیگران، خلاقیت، خدمت به فرهنگ های مختلف و خانواده، حفظ و حراست از زمین، مراقبت از دیگر مردمان، بسوی الهام و بسوی درخشش یک زندگی درونی  حرکت میکند. حتی زمانی که اوضاع و شرایط بد به نظر می رسد، حتی در مواجهه با شکست و ناکامی، قدرت بصیرت و دانش در درون شماست.

آنچه در اینجا می گوییم این است که هر فردی، صرف نظر از شرایطی که در آن قرار دارد، زمانی که نیازهای جسمانی — نیاز به سرپناه، خوراک و پوشاک، آب، ثبات و امنیت —  را برآورده کرد، می تواند شروع به پرورش آگاهی نسبت به بصیرت و دانش در درون خود کند. افراد می توانند شروع کنند به یادگیریِ دریافت آنچه خداوند در درونشان قرار داده است، ذهن خود را باز، پذیرنده و ساکن و آرام کنند تا بتوانند جریان عمیق تر زندگی خود را بشنوند، احساس کنند و تجربه کنند.

به جای اعتیاد به مواد مخدر و اعتیاد به الکل، به جای سرکشی های خشونت آمیز، به جای وسواس داشتن برای تملک و تصاحب چیزها و به جایِ اعتیاد جنسی، خود را به بصیرت و دانش بسپارید. زیرا اگرچه ممکن است به نظر برسد که زندگی شما نویدِ هیچ آینده و فرصتی را برایتان ندارد، اما این حضور بصیرت و دانشِ درون شماست که یک قدرت و فرصتِ واقعی است. ممکن است وضعیت شما در ظاهر غیر قابل تحرک و تغییر ناپذیر به نظر برسد، اما قدرت حرکت و تغییر در درون شما قرار داده شده است. شما باید تمام ایمان و اطمینان خود را به این امر ببخشید، زیرا به خصوص در ابتدا و حتی گاهی در طول مسیر، چشمانتان از آن دور خواهد شد و فکر خواهید کرد که وجود ندارد و تصور میکنید که  شما صرفاً درگیر نوعی حماقت انسانی شده اید.

مردم بی صبر و تحمل هستند. آنها نتیجۀ مورد نظر را همین امروز می خواهند. به همین دلیل است که معجزه می خواهند. معجزه بدین معنا که چیزی را در ازایِ هیچ بدست آورند. آنها نمی خواهند کار خاصی انجام دهند. آنها نمی خواهند معبد درونی خود را بسازند. آنها نمی خواهند ذهن خود را پرورش دهند. آنها نمی خواهند مهارت سکوت و سکون را بیاموزند. آنها نمی خواهند برای توسعۀ بینش و تشخیص واقعی  و وضوح درکِ خود وقت بگذارند. آنها فقط معجزه  می خواهند. می بینید که خواستن چنین چیزهایی چه بسیار کاهلانه و از فرطِ تن پروری است. مانند دریافت پاداش بدون انجام هیچ کاری است. مانند اینست که به مزرعۀ خود بگویید هنگامیکه در حال گذراندن تعطیلات خود هستید، تمام مواد غذایی مورد نیاز را برای شما بکارد و به بار آورد — یا به مغازه یا صنعت خود بگویید که کالاها را بدون نیاز به کار کردن، خودش تولید کند. بنابراین این راه و روش،  انجام شدنی نیست.

در ابتدا، این به یک ایمان حقیقی نیاز دارد، زیرا شاید قبلاً  زندگی به شما هیچ امیدی نداده است و بنابراین هر تصوری از امیدواری ممکن است یک امید کاذب و پوشالی به نظر برسد. بدین صورت به هر امیدی برای پیشرفت با شک و نگرانی نگاه خواهید کرد. شاید خیلی باورنکردنی، خیلی مرموز و خیلی دشوار به نظر برسد، اما این به این دلیل است که شما حتی این راه را شروع نکرده اید.

اگر بخواهید یک زبان جدید یاد بگیرید، چنین چیزی یک روزه به دست نمی آید. باید گام به گام شروع کنید، کلمات و عبارات را کنار هم می‌چینید، واژگان را یاد می‌گیرید و گرامر زبان را یاد می‌گیرید. صنعتگر شدن چیزی نیست که فقط یک روز از خواب بیدار شوید و صنعتگر شده باشید. شما باید تمام گامهای به دست آورن آن مهارت را طی کنید.

با صَـرفِ ده یا پانزده دقیقه در روز در سکوت و گوش دادن، شگفت زده خواهید شد که چه تأثیر و تفاوتی در زندگی‌تان ایجاد خواهد کرد، چراکه شما را از استرس رهایی می بخشد، اجازه می‌دهد تا شما به بینش برسید و به چیزهای عمیق‌تری در درون خود پاسخ دهید. در ابتدا فقط برای آسودن، فقط برای التیام استرس های طاقت فرسای زندگی اطرافتان به آن نیاز خواهید داشت.

اما فراتر از اینها، مجموعه ای از درها را در درون شما باز می کند که هر کدام یک چیز خاص را برایتان آشکار می کند. اگر بتوانید با صبر و حوصله تمرین کنید ودر عین حال هر روز انتظار نتیجه نداشته باشید و یا انتظار وقوع یک معجزه را نداشته باشید، آنگاه شروع به ساختن مهارت های خود خواهید کرد. شما عزم و اراده، توانایی و اعتماد به نفس خود را باز خواهید یافت. این روند هم مانند یادگیری هر چیزِ ارزشمند دیگری است.

مهم نیست در چه شرایطی هستید، این در انتظار شماست. یک دگرگونی و انقلاب اگر قرار است واقعی و اصیل و مؤثر و سازنده باشد، ابتدا باید در درون شما اتفاق بیُـفتد. اگر صرفاً شورش کنید و دیوارهای قصر رهبران را بر سرشان خراب کنید و آنها را بکُــشید، فقط  راه را برای به قدرت رسیدن مجموعۀ بعدی از حکامِ سمتکار هموار کرده اید. شما فقط برای انتقال قدرت (بین رهبران ظالم) مورد استفاده واقع  شده اید. شما هنوز تفاوتی در حقیقتِ ماجرا ایجاد نکرده اید.

الهام به شما دانایی خواهد داد. دانایی به شما مهر و شفقت خواهد بخشید و مهر و شفقت باعث نمی شود که از افراد دیگر متنفر باشید بلکه باعث می شود به دنبال راه هایی برای ایجاد تغییرات مفید و سازنده باشید.

آنچه خداوند در درون شما قرار داده است خشونت نیست. نفرت نیست. انتقام جویی نیست. درون شما پر از فکر و ایده های ظالمانه ای نیست که فقط نسل بعدی را سرکوب کند. چون از جانب خداوند آمده است. ابداع و اختراع بشر نیست. این صرفاً یک  ایدۀ روانشناسانه نیست بلکه چیزی است که دارای فضل و رحمت،  قدرت، صبر، شهامت و صلابت است. این برای ساختن یک ملت جدید، ایجاد عدالت اجتماعی و متقاعد کردن افرادی که مخالف شما هستند لازم است تا بدانند شما آنجا هستید تا زندگی آنها را نیز غنی و توانگر کنید.

انجام این کار یک عمر طول می کشد. این یک چیز سریع و آسان نیست، اما ارزش آن فراتر از تخمین بشر است. این چیزی است که بشریت را به حرکت رو به جلو، در بهبود شرایط، تکامل جوامع، در ساختن علم، هنر و مهارت هایش به پیش می برد. هر چیز مفیدی که بشریت با تلاش و کوشش در هر زمینه‌ای ایجاد و تولید کرده است برگرفته از بصیرت و دانش است، از سویِ خداوند آمده است. کارهایی که از طریق افراد انجام میشود، کارهایی که از طریق روابط متعهدانه انجام میشود، تمامِ کارهایی که از طریق ازدواج‌های متعالی، دوستی‌های فوق العاده، شرکت ها  و مشاغل بزرگ، خیریه ها و یا حتی کارهای بزرگی که از طریق سازمان های دولتی انجام میشود ناشی از بصیرت و دانش است. حتی این نوع کارها هم می توانند برگرفته از الهام(بصیرت و دانش) باشند.

این چیزی است که در انتظار شماست. فقـر و تنگدستی خود را لعنت نکنید. ارتباط خود را با بصیرت و دانش ایجاد کنید. از ستمگران خود متنفر نباشید. ارتباط خود را با بصیرت و دانش ایجاد کنید. با دیگران با ظلم و ستم رفتار نکنید. ارتباط خود را با بصیرت و دانش ایجاد کنید. به سوی خداوند بازگردید، به سوی آنچه خداوند، برای شما و دیگران، در درون شما قرار داده است بازگردید. این راهِ درست است.

شما باید به این(روش) اعتماد کنید، حتی اگر در حال حاضر نمی توانید از صحت آن اطمینان پیدا کنید  یا ببینید چه چیز مفیدی برای شما و دیگران می تواند داشته باشد. این ارزش ایمان است، اینکه شما می خواهید به چیزی بزرگتر در درون خود دست یابید و آن چیز فراتر از درک شماست، چیزی که توسط طرز فکر و نگرش ها یا اهداف و خواسته های شما تعیین نمی شود.

حتی قدیسان بزرگ در میان شما از قشر فقیرتر خواهند آمد تا ثروتمندان. مخترعان بزرگ، پزشکان بزرگ، مهندسان بزرگ، صنعتگران بزرگ، سیاستمداران بزرگ، رهبران بزرگِ بشریت اغلب از پایین ترین رده های جامعه می آیند. تاریخ این را ثابت کرده است.

این دعوت خدا از شماست. این معجزه است. این هدیه،  فقط دادنِ یک ماهی برای خوراکِ یک روز شما نیست. این هدیه ایست که به شما ماهیگیری را برای همیشه یاد می دهد. به شما زندگی جدیدی می دهد. این به شما یک جهت جدید و یک الهام جدید می دهد. این چیزیست که خداوند ارائه می کند. مردم چیزهای دیگری می خواهند اما این، آن چیزیست که خداوند ارائه می کند.