پیام جدید دربارۀ درد و رنج

وحی اصلی لفضی را بشنوید

برای دانلود روی اینجا کلیک کنید: دانلود

آنگونه که به پیامبر الهی نازل شده است
مارشال ویان سامرز
در تاریخ ۵ جولای ۲۰۱۷
مصادف با ۱۴ تیرماه ۱۳۹۶ خورشیدی
در شهر بُلدر در ایالت کُـلرادو در امریکا

درباره این فایل صوتی


آنچه در این نوار صوتی می شنوید صدای شورای ملکی است که از طریق رسول مارشال وییان سامرز سخن می گوید

در اینجا، ارتباط اصلی خداوند که فراتر از کلمات وجود دارد، توسط شورای ملکی که بر جهان نظارت دارد به زبان و فهم بشر ترجمه می شود. سپس شورا پیام خداوند را از طریق رسول به دنیا می رساند

در این روند شگفت انگیز، صدای وحی بار دیگر سخن می گوید. کلام و صدا در جهان هستند. برای اولین بار در تاریخ، صدای اصلی ضبط شده ی وحی لفضی برای شما و جهان فراهم شده تا آن را تجربه کنید

باشد که پذیرنده ی این هدیه ی وحی شوید و باشد که پذیرنده ی پیام منحصر به فرد آن برای شما و برای زندگیی شما، شوید


خواننده توجه کند
این ترجمه توسط یک دانش آموز داوطلب پیام جدید از متن اصلی انگلیسی برای انجمن پیام جدید انخام شد. ما شکل آغازین این ترجمه را برای دنیا فراهم کرده ایم تا مردم بتوانند بخشی از پیام جدید را به زبان خودشان تجربه کنند

واضح است که، هر کسی در دنیا، حتی کوچکترین بچه ها با درد و رنج آشنا هستند ــ درد و رنج جسمی، درد و رنج عاطفی، درد و رنج روانی، درد و رنج ناشی از جدایی و درد و رنج ناشی از زندگی در یک محیط  سرسخت در واقعیتِ دنیایِ فیزیکی. این درد و رنج،  جنبه ها و ابعاد زیادی دارد. این درد و رنج  قطعاً با نیاز، ترس، مشکلات و از این قبیل موارد مرتبط است. 

تلاش برای فرار از این درد و رنج، بشریت را از یک سو به سمت انجام کارهای بزرگ و از سوی دیگر کارهای بسیارمخرب سوق میدهد. کارهای بزرگی در زمینۀ تولیدات دارویی و مراقبت های پزشکی، دلسوزی و ترحم، خدمات، مراقبت از دیگران، فعالیت های شفا بخشی و درمانی و غیره.  اما این امرهمچنین باعث دنباله روی بشر از خود بینی و تحقق منافع شخصی خودش شده است که اینها  در درون خودشان منبع درد و رنجِ  بشر وهمینطور باعث تداومِ درد و رنج او بوده اند. 

این تلاش برای فرار از درد و رنج، حتی مردم را از طریق دشمنی نسبت به کسانی که آنها را مسئول درد و رنج خود میدانند، به سمت جنگ هدایت میکند؛ ظلم  به دیگران، دیگر نژادها، ادیان و اقلیتها و غیره. سپس فرار از درد و رنج، راههای بسیاری را به دنبال داشته است که بعضی کاملاً سودمند هستند و بعضی دیگر اصلاً سودمند نیستند. 

ضروری است که این درک را با دانستنِ اینکه درد و رنج قسمتی از جداماندن و درجدایی زیستن است شروع کنیم – جدایی از منبعِ خود، جدایی از زندگیِ ازلیِ خود، جدایی از جایی که از آن آمده اید و سرانجام به آنجا بازخواهید گشت. زندگی در اینجا حالتی از زیستن در واقعیتِ زندگیِ فیزیکی در بدنی است که باید تغذیه و مراقبت شود و در مقابل عناصر طبیعت، تعدی وتهاجمِ دیگران و در رقابتِ با دیگران محافظت شود.

این درد و رنج،  قسمتی از زندگی است. بدون توجه به آنچه انجام میدهد. شما را همراهی خواهد کرد. حتی شخصی که در جستجوی بالاترین سطح آگاهی و محبت  در زندگی است حد مشخصی از درد و رنج را تجربه خواهد کرد. فرار از درد و رنج برای هیچ کس در این دنیا امکان پذیر نیست حتی وقتی تلاش میکنید بر دنیا مسلط شوید و حتی وقتی تلاش میکنید از انگیزش ها و شور و اشتیاق زمینی دور بمانید و هیچ وابستگی به دنیا نداشته باشید، باز هم  فرار از درد و رنج تقریباً برای همه غیر ممکن است.

گاهی شما مجبور میشوید با دیگرانی که دچار درد و رنج شده اند همدردی کنید بنابراین، درد و رنجی که آنها متحمل شده اند را حس خواهید کرد. حتی در این شرایط ، با اینکه درد و رنجِ مزبور متعلق به شما نیست اما شما آن را احساس خواهید کرد همانطور که “ما” فراتر از این دنیا، درد و رنج شما را احساس میکنیم، “ما” که از ورای دنیا، آن را مشاهده میکنیم،  درد و رنج شما را احساس میکنیم درد و رنجی که متعلق به “ما” نیست. بنابراین کسانی هم که در موجودیت های جداگانۀ دیگر زندگی میکنند، حتی آنهایی که از ماورای این دنیا، نظاره گر شما هستند، کسانی که از میان حضور عظیم و در حال گسترش فرشتگان هستند، آنها هم تا حدی این درد و رنج را احساس میکنند.

به این ترتیب رهایی کامل از درد و رنج وجود ندارد. رهایی کامل از ترس وجود ندارد. زیرا قسمتی از ترسِ شما دراین است که باید از خودتان در مقابل آسیب محافظت کنید، و به خودتان خطر را گوشزد کنید، و به خود هشدار بدهید که باید مسیر را تغییر دهید یا به نوعی خود را عقب نگه دارید. هیچ فراری از درد و رنج و گرفتاریهای زندگی و حقیقتِ تشویش و اضطراب وجود ندارد، زیرا مهم نیست که شما چه انجام میدهید، به هرحال میزانی از درد ورنج، گرفتاری، تنش و اضطراب قطعاً وجود خواهد داشت.

اگر با خود صادق باشید، خواهید فهمیـد که شما قادر نیستید در نهایتِ کامیابی و شادمانی زندگی کنید، زیرا چنین چیزی با زیستن در جدایی  و انفصال مقدور نیست. اما اگر فکر میکنید رسیدن به کامیابی و شادمانی با زندگی کردن در انفصال ممکن است، پس از نظرعاطفی و احساسی با خودتان صادق نبوده اید.

حتی تعداد بسیار معدودی که میتوانند به اوج روشن بینی در این دنیا برسند باید برگردند تا خدمت کنند و با درد و رنج دنیا روبرو شوند و برای تسکین و التیام این درد و رنج با روشهای مثبت و سازنده، تلاش کنند.

پس درد و رنجی که شما متحمل میشوید اساساً ناشی از جدایی و انفصال از زندگی است. ولی به صورت کلی این درد و رنج  بخشی(اجتناب ناپذیر) از تجربۀ شخصی شما نیز هست چراکه شما در حال زندگی در واقعیتِ دنیایِ فیزیکی هستید، جایی که باید در جستجوی منابع و در رقابت با دیگران باشید و با خطرِ زندگی در یک دنیایِ پرهرج ومرجِ در حال تغییر روبرو شوید.

این چیزی است که شما باید دراینجا با آن روبرو شوید. حتی وقتی شما میفهمید که برای هدف والاتری اینجا هستید. همان چیزی که امروز باید در اینجا از آن صحبت کنیم.  پس حتی در این صورت هم شما مجبورید با سختیهای زندگی در واقعیتِ دنیایِ فیزیکی و همینطور با درد و رنج روزافزونِ پیرامونِ خود در دنیایی که در شُـرف تغییراست، روبرو شوید.  زیرا بشریت اقلیم و شرایطِ جوّیِ دنیا را برهم زده است، منابع دنیا را بیش از حد مصرف کرده است، دنیا را در بسیاری از مناطق و به روشهای زیادی، یا به صورت عَمدی و یا ناآگاهانه از بین برده است. پس این منجر به درد و رنجهای بسیار بیشتری برای تعداد فزاینده ای از افراد در آینده خواهد شد. 

بنابراین داشتن درک صحیحی از درد و رنج بسیار مهم است. پذیرش آن به عنوان یک واقعیت گریزناپذیر در اینجا ضروری است و در غیر اینصورت تلاش خواهید کرد خودتان و دیگران را با این تفکر که از همۀ درد و رنجها میتوان خلاصی یافت، فریب دهید. 

زیرا پیامبرانِ بزرگِ الهی هم برای بخشیدن بزرگترین هدایا و مواهب بهشتی خود به دنیا آمده بودند و مجبورشده اند با درد و رنجِ درون خود و درون تمام افرادِ پیرامون خود روبرو شوند. و تمام کسانی هم که حقیقتاً با فروتنی و به طورهدفمند درصدد خدمت به بشریت هستند، درد و رنج را در انجام وظیفۀ شان تجربه میکنند و قطعاً درد و رنجِ کسانی که برای خدمت  به اینجا فرستاده میشوند را هم تجربه خواهند کرد.

رابطۀ شما با درد و رنج اینگونه است، بنابراین لازم است که تغییر کند، لازم است که واقع بینانه دیده شده و بازبینی شود. لازم است که درک شود. اما دو نوع درد و رنج وجود دارد: درد و رنجِ توجیه پذیـر و درد و رنج توجیه ناپذیـر، درد و رنجهایی که واقعاً رهایی جستن از آنها ممکن نیست حتی در درست ترین و خیرخواهانه ترین فعالیتهای دنیا. انواع دیگری از درد و رنج هم وجود دارد که ناشی از شیوۀ غلط زندگی، برآشفتگی و بی برنامگی و نیز ناشی از اختلال و عدم کارایی و عدم انسجام در تفکرافراد است. 

بعضی از درد و رنج ها در نتیجۀ بیماری به وجود می آیند. بیماری های جسمی و بیماری های روانی. این نوع درد و رنج در بیشتر موارد واقعی و توجیه پذیر است. اما نوع بی پایانی از درد و رنج نیز وجود دارد که در نتیجۀ دنباله روی کردن از تخیلات و جاه طلبی ها، تلاش برای از آنِ خود کردنِ مردم، مکانها و اشیاء در زندگی به وجود می آید، و همینطور درد و رنج ناشی از این که شما نمیتوانید در این جاه طلبی ها و تصاحب کردن ها به طور کامل کامیاب شوید. مقدار و میزان درد و رنجِ های توجیه ناپذیر در سطوح مختلف در دنیا وجود دارند و خود را به شیوه های مختلف بروز میدهند.

این موضوع در ابتدا برای شما به طور کامل قابل درک نخواهد بود، چراکه شما باید شروع به ارزیابی خود از درد و رنج به شیوه ای واقع بینانه و هدفمند که برایتان ممکن است، بکنید، که البته در آغاز انجام این کار برای اکثر افراد بسیار مشکل است. گرچه اگر پشتکار خود را در طول زمان حفظ کنید و به روندِ خود ادامه دهید، قادر خواهید بود واضحتر ببینید و حتی قادر خواهید بود که از درد و رنج های توجیه پذیر و توجیه ناپذیر خود بهره ببرید، چراکه آشنایی باآنها و درکِ آنها چیزهایی بسیار مفید و  ضروری در زندگی به شما خواهد آموخت.

آنها به شما صبر می آموزند. آنها به شما می آموزند که زندگی خود را به روشنی ارزیابی کنید. در نهایت، آنچه بر شما گذشته است به شما می آموزد که مسیر زندگی خود را در جهت بهتر و ارزشمندتری تغییر دهید. آنها میتوانند به شما فضیلتی را بیاموزند تا بتوانید درک کنید در زندگی چه چیزی را دنبال کرده اید و به دنبال چه چیز نبوده اید. و این درد و رنج ها قطعاً ضرورتِ عفو و بخشش را هم به شما و هم به دیگران خواهند آموخت. 

درد و رنج حتی میتواند شما را به خدا نزدیکتر کند، چراکه با گذشت زمان میفهمید که شما نمیتوانید با تلاش برای کسب چیزهای مختلف از دنیا به کامیابی برسید، و میفهمید که شما به همان حقیقتِ بزرگتری که از آن  آمده اید، بازخواهید گشت. بله درست است شما بازخواهید گشت، چراکه نقشۀ الهی در انتها در جهتِ نجاتِ تمام افراد مُـقرر شده است ولی انتهای آن، از زمان حال بسیار دور است و بدون داشتن این ارتباط متعالیـتر، شما در درد و رنج به سر خواهید برد و درد و رنج شما ادامه خواهد یافت و مستعد هر گونه ارتکاب به خطا بوده و همچنین تحتِ تاثیرِدنیای پیرامون خود قرارخواهید گرفت. 

ما امروز یک کلیدِ راهنما به شما میدهیم تا درکِ عمیقتـری نسبت به  خودتان داشته باشید و به همراه آن درک شفافی از حقیقتِ درد و رنج را به شما میـبخشیم که چرا درد و رنج به این میزان در درون شما و در درون دیگران و در کل دنیا وجود دارد. چگونه میشود با گذشت زمان این درد و رنجِ درون شما و درونِ دیگران و درونِ کل دنیا، تاجایی که ممکن است، تسکین یابـد. چراکه زندگی با کامیابی و شادمانیِ تمام و کمال، در واقعیتِ دنیایِ فیزیکی ممکن نیست، کامیابیِ کامل، با زندگی کردن در فِـراق و جدایی از منبع و منشأ هستیِ خود وجود نخواهد داشت کامیابی و شادمانیِ کامل در جدایی از حیات اَزلی و جاویدان  و جدایی از جایی که از آن آمده اید و به آن بازخواهید گشت، هرگز امکان پذیر نخواهد بود.

درد و رنج جسمی در بیشتر موارد علل شناخته شده ای دارد. اما درد و رنج روانی مسئلۀ پیچیده تری است و وابسته به تلاش فرد برایِ تحقق و کامیابی خود و شاد بودن در واقعیتِ دنیایِ فیزیکی است و دیگری درد و رنجِ روحانی یا معنوی است، درد و رنجی که ناشی از آنست که آنگونه که باید و آنگونه که مقصود و هدف حقیقی یک انسان بوده است زندگی نمیکنیـد، نوع عمیقی از درد و رنج که تجربه و شکلِ بروز آن منحصر به فرد است – احساسی از اینکه شما چیزی را که برای انجام آن به اینجا آمده اید از دست داده اید، ایجاد میکند، حسی از عدم کامیابی برای رسیدن به هدف والاتری که برای انجام آن به اینجا آمده اید. این درد و رنجی را ایجاد میکند که با دارو یا روان درمانی یا به کمک مکمل ها یا رژیم غذایی یا ورزش کردن و یا هر چیز دیگری تسکین نمیـابد. 

این نوع عمیقتـری از درد و رنج است که نهایتاً تشخیص و تسکین آن از همه مهمتر است. این یکی از انواع  درد و رنج است که به محض پذیرفتن اینکه شما برای یک هدف بزرگتر اینجا هستید، تسکین و التیام میـابد. هدفی که شما نمیتوانید آن را برای خودتان بسازید  یا تعریف کنید بلکه باید گام به گام  آن را از ملکوت دریافت کنید، و در هر گام آنرا بیشتر دریافت و تجربه کنید و این مسیری است خارج از انزوایِ فردی، راهی بدور از اظطراب و تشویش، بدور از برآشفتگی و ابهامی که همۀ مردم این دنیا تا اندازه ای درگیر آن هستند. 

شما برای هدف والاتری به دنیا آمده اید و این هدفِ بزرگتراست که شما را به خانۀ باستانی خود و به کسانی که شما را فرستاده اند و به زندگی حقیقی تان که فراتر از زمان و مکان است پیوند میدهد.  درک نکردنِ این هدف، زندگی نکردن با این هدف و پیدا نکردنِ این هدفِ برتر در زندگی، باعث میشود که با بی هدف در این دنیایِ خاکی پرسه بزنید و فقط تلاش کنید چیزهایی که دارید را حفظ کنید و در جستجوی تحقق اهدافِ بزرگ در چیزهای کوچک، پوچ و زودگذر باشید  و درک نکردن این حقیقت باعث میشود سعی کنید از رویارویی با حقیقتِ درد و رنج و از کسبِ تجربه و داناییِ درد و رنج فرار کنید و به چیزهای دیگر پناه ببرید  .

بیشتر مردم از گذشتۀ خود و از درد و رنجهایشان فرار میکنند – در جستجوی روابط دیگر(روابط جدیدتر) هستند، در جستجوی ثروت و لذت یا به دنبال راهی برای فرار هستند یا با عدم پذیرش ویا انکارِ شدیدِ حقایق و با حس خشم و انتقام نسبت به دنیا زندگی میکنند. در این شیوه، هیچ آرامش و آسایشی وجود ندارد. این فقط فلاکت و بدبختی شما را طولانیتـر میکند.

پس درد و رنج شما چیزی است که باید با آن روبرو شوید و با دلسوزی با آن مواجه شوید زیرا وقتی تا به حال از قدرت بصیرت و دانشِ درونتان آگاه نبوده اید چطور انتظار داشتید  با درد و رنج روبرو نشوید. بدون وجودِ این راهنمای عظیم  و بدون وجود این قطب نمایِ درونی، چطور میتـوانستید، تصمیمات خِردمندانه بگیرید؟ بدون وجودِ آن چطور ممکن بود مرتکب اشتباهات بزرگ نشوید یا زندگی بی هدف و مخربی نداشته باشید.

به همین دلایل است که شما باید به طور واقع بینانه و با دلسوزی به گذشتۀ خود بنگرید، درک کنید که بدون این قدرت عظیمی که خداوند در درون شما قرار داده، شما سرگردان هستید و توسط دیگران هدایت میشوید و با اجبارِ فرهنگ، مذهب و خانوادۀ خود زندگی خواهید کرد، آنگونه زندگی خواهید کرد که هرگز مسیر واقعی و درست حیات شما نبوده است.

این، درد و رنجی دریک سطح عمیقتـراست. حتی اگر در گذشته با شما به خوبی و مهربانی برخورد شده بود و گذشتۀ خوبی داشتید، نه گذشته ای که در آن مورد سوءاستفاده و بی عدالتی قرار گرفته باشید(مانندِ بسیاری از مردم دنیایِ امروز)، باز هم یک زندگی بدون هدف و بی معنا، زندگی ایست که به درد و رنج منتهی خواهد شد. در این زندگی شما به مرور زمان قلب و احساس خود را از دست خواهید داد. شما با یأس و سرخوردگیِ روزافزون زندگی خواهید کرد و این میتواند شما را به خشمِ بزرگتری نسبت به خودتان و دیگران، حتی در مقیاس بزرگتری نسبت به دنیا و حتی نسبت به خدا هدایت کند، با این تفکر که خداوند است که این دنیای ویرانگـر و این زندگی در جدایی و اندوه را برای شما بوجود آورده است. اما اساساً این  زندگی در جدایی و انفصال است که  باعث ایجاد درد و رنج  میشود و این مصائب و آلام، خودشان را در سطوح و اشکال مختلف نشان میدهند.

نهایتاً، اگر شروع به پاسخ دادن به این فراخوان بزرگ در زندگی تان کنید، دراینصورت زندگی شما واقعاً نظام میـابد. رسالتی که خود قادر به تعریف و خلقِ  آن نیستید و فقط میتـوانید  گام به گام با شکیبایی، فروتنی و عزم راسخ آنرا دریافت کنید. فقط در این صورت است که چه ثروتمند باشید یا فقیـر، در یک کشور آزاد باشید یا نباشید و یا هرجایی از دنیا که زندگی کنید، زندگیتان نظام و ثبات میـابد. بله، شرایط متفاوت هستند اما هر شرایطی، فرصتها و چالش های خوب و بدِ خودش را به دنبال دارد. فقط  در صورتی که به این رسالت بزرگ پاسخ دهید خواهید آموخت که چگونه یک زندگی واقعاً سالم، یک زندگی متعادل و یک زندگی سرشار از خدمت و مفهومِ فزاینده را تجربه کنید و همزمان از سلطه و سایۀ غـم و حسرتِ گذشتۀ خود رها و خلاص میشوید.

درحالیکه پایان کاملی برای درد و رنج وجود ندارد اما زندگی با هدف و مفهوم عظیمتـری در انتظار شماست که این نوع زندگی کردن درد و رنج زیادی را تسکین و التیام میدهد  و شما را از چیزهای زیادی که  نسبت به آنها آسیب پذیر هستید محافظت میکند و حتی در همین لحظه هم شما از این آسیب ها حفظ میکند. آسیب هایی از قبیل: اِغوا و سلطۀ دیگران، تنبیـه و مجازات شدن، اعتیاد، روابط  ناموفقِ پی در پی، زیستن در یک زندگیِ ناسالم، برآشفته و سرگردان.

حتی اگر نیازهای اساسی خود مثل: غذا، آب، پناهگاه  و امنیت را هم در اختیار داشته باشید، موارد اندکی باقی میمانند که شما را به چالش میکشند و شرایطی توأم با درد و رنج را برای شما ایجاد میکنند. اکنون با درد و رنجِ ناشی از زندگی در جداییِ خود روبرو هستید. حتی اگر از بیشتر خطرات دنیا محافظت شده باشید، که البته چنین چیزی تا زمانی که در این دنیا هستید هرگز به طور کامل اتفاق نخواهد افتاد، با اینکه خودتان را ارتقاء میدهید باز هم آسیب روانی و  عاطفیِ ناشی از زندگیِ بی هدف و بدون جهتِ واقعی و بدون معنا را در تجربۀ خودتان و دیگران در این دنیا مشاهده خواهید کرد.

این به دنبال سطوح بالاتری از درد و رنج می آید که اگر به خوبی دیده شود، میتـواند به شما بیاموزد که: چه کاری را نباید انجام دهید، به دنبال چه چیزی نباشید، به چه چیز فکر نکنید، چه چیزی را انتخاب نکنید، چه چیزی نمیتـواند شما را تسکین دهد، چه نوع رفتارهایی را در حق خودتان و دیگران انجام ندهید و دنیا را چطور نبینیـد. درد و رنج، معلم بزرگی است البته اگر بتوان به آن به صورت عینی و واقع بینانه نگاه کرد. اما برای اینکه توانایی انجام چنین کاری را داشته باشید نیاز دارید هدفِ اصیلِ زندگی را درک و احساس کنید و بسویِ بصیرت و دانش گام بردارید. گامهایی که ما امروز در اینجا از آن صحبت میکنیم و اکنون خداوند آن را طی یک وحیِ بزرگ برای دنیا فراهم کرده است، در واقع نردبانی است که از بهشت به اینجا کشیده شده است تا با اتصال به این نردبان بتـوانید از انزوایِ زندگی در جدایی و تیرگیِ مه آلودِ سردرگمیِ درونی که تقریباً همه در آن زندگی میکنند رهایی یابید.

 اجازه بدهید اندکی هم از انزوا صحبت کنیم. زیرا برای شما که به منظور اتصال به هر چیزی طراحی شده اید، زندگی در انزوا حقیقتاً سخت است، انزوا شدیدترین تجربۀ جدایی است. انزوا صرفاً به این معنا نیست که شما تنها باشید و هیچ کس در اطراف شما نباشد، زیرا ممکن است شما در یک خانوادۀ بزرگ زندگی کنید، ازدواج کرده و در جمعِ فرزندانتان باشید اما احساس کنید که هیچ کس شما را واقعاً درک نمیکند، در اینجا افراد در اطراف شما هستند و شما هم دوستشان دارید و یا آنها هم عاشق شما هستند اما شما در بین آنها در انزوا هستید، در دام شرایطی گرفتار شده اید که نشان میدهد شما و زندگی کنونیِ تان در مسیری قرار دارد که با هدفِ حقیقی زندگیتان که به منظور رسیدن به  آن اینجا هستید مطابقت ندارد. انزوا شدیدترین نمونۀ جدایی است که میتواند در شلوغی، در میان روابط خانواده و تحت هر شرایطی تجربه شود. 

اما حقیقت این است که شما تنها نیستید. کسانی هستند که زندگی شما را مشاهده میکنند، زیرِ نظر دارند. زمانیکه شما شروع به پاسخ دادن به یک نیاز اساسی در درونتان برای یک فهم بالاترمیکنید، وقتیکه به تدریج با این مواضیع کنار می آیید و آنها را میپـذیرید که البته این کاریست که خود-صداقتی بسیار بالایی را میـطلبـد، وقتی شما به بصیرتِ درونتان در نتیجۀ سرخوردگی از دنیا پاسخ میدهید، در تمامی این حالات، آنها شما را رصد میکنند. اینها در نتیجۀ دلسردی و سرخوردگی از دنیا ایجاد میشوند وقتی که میـبینیـد ایجاد یک رابطۀ دیگر یا به دست آوردن چیزهای دیگر، با توجه به بهـایی که شما برای به دست آوردنشان پرداخت میکنید راضی کننده نیست و به دست آوردن آنها با توجه به یأس و سرخوردگی که در صورت عدم دستیابی با آن روبرو خواهید شد، هیچ ارزش ماندگاری برایتان ندارد و تفاوتی برای تان ایجاد نمیکند، بنابراین در میابیـد که اینها تماماً پوچ و بی ارزش هستند و شما باید به دنبال یک مسیر والاتر باشید.

بدون اینکه بدانید این مسیر متعالی تر چیست، دعا کنید و از ملکوت راهنمایی بخواهید، حقیقتاً و از صمیم قلب دعا کنید نه مثل درخواست های پیش پا افتاده ای که در زمانِ وقوعِ مشکلات از اینطرف و آنطرف مطالبه میکنید، با ارادۀ مصمم و خالصانه دعا کنید. این پیامی از ملکوت است برای اینکه به آن پاسخ دهید زیرا اکنون شما مصمم تر و جدی تر میشوید. شما نمیخواهید و نمیتـوانید صرفاً یک ناجی زندگی باشید وقتی زندگیِ خودتان به مسیری که میخواهید نمیـرود. این یک مُسَکن موقتی نیست که به شما داده شود که استفاده کنید و فقط یک احساسِ خوبِ زودگذر دراین لحظه داشته باشید. خداوند میخواهد که شما با درد و رنجهایتان روبرو شوید و خِرد و داناییِ حاصل از رویارویی با درد و رنج هایتان را ببینید. خرد و دانایی و مساعدتی  که برآمده از این درد و آلام است  میتـواند زندگی شما را به مسیر درستی هدایت کند.  

این مسیر بزرگ با سرخوردگی و ناامیدی، با جدا شدن از کارهایی که قبلاً انجام میدادیـد و حتی با جدا شدن از آنچه قبلاً به آن فکر کرده اید یا اعتقاد داشته اید، آغاز میشود(رهایی از تمام داشته ها و دانسته های پیشین) و اگر از قید و بندِ آنها رها و آزاد نشوید میتوانند شما را به وضعیت هولناکی از سردرگمی و عدم اطمینان سوق دهند. اما با جدا شدن از گذشته هم اینک دری در حال باز شدن(بسوی فهمی جدید) پیش روست. 

درست است شما هنوز در ابهام و سردرگمی زندگی میکنید و نمیدانید چه چیزی را دنبال کنید، نمیدانید به چه چیزی باور داشته باشید، هیچ اطمینان و قطعیتی در اینکه چه باید بکنید ندارید، با خواسته های دیگران همراه میشوید، با جمعیت همراه میشوید، با آنچه مذهب یا فرهنگِ شما میگوید همراه میشوید، بَـردۀ نیروهای دیگر میشوید، گوسفندی میشوید در مزرعه، اما خداوند برنامه های دیگری برای شما در نظر دارد.

با دانستن این موضوع شما باید مسیر جدیدی را در زندگی شروع کنید، سفری که از گامهای بسیاری تشکیل شده است، سفری که شما آن را کنترل نمیکنید، اما به طرز شگفت انگیزی شما باید خود را کنترل کنید تا بتوانید از این سفـر بهره ببرید، سفری که شما آن را ترتیب نمیدهید اما سفری است که ضرورت دارد تا درطیِ مسیرِ آن، در مورد آنچه انجام میدهید و کسی که با آن در ارتباط هستید، بسیار دقیق تر، هوشمندتر  و بینـاتر باشید. 

این شما را به خارج از دنیای درد و رنج هدایت میکند. البته که شما به هرحال میزانی از درد و رنجِ توجیه پذیر را در طول مسیر تجربه خواهید کرد. ممکن است همچنان، اینجا و آنجا به دنبال تخیلات و هوس های خود یا روابط عاشقانه با افراد، یا در پیِ چیزها و مکانها باشید اما اگر به حرکت خود در این مسیر ادامه دهید، این نیروها در شما تضعیف میشوند، و شما قادر خواهید بود فراتر از آنها را ببینید و برای افرادی که هنوز گرفتار چنین چیزهایی هستند، احساس مهربانی و دلسوزی خواهید داشت.

شما به گذشتۀ خود به عنوان نمایشی از یک زندگی بدون بصیرت و دانش نگاه خواهید کرد، زندگی گذشتۀ شما میتواند چیزهای بسیاری به شما بیاموزد اگر آن را به روشنی درک کنید. به جای فرارکردن از گذشتۀ خود، اکنون گذشتۀ شما به یک منبع و مأخذِ رجوع برای شما تبدیل میشود، شواهد و مدارکی در گذشته تان مبنی بر ناامیدی از زندگیِ بدون بصیرت و دانش وجود دارد، زندگی گذشتۀ شما منبعی از شواهدی است که نشان دهندۀ نیاز به یک زندگی متعالی تراست نشان دهندۀ نیاز به یک هدف متعالی تر در زندگی و نیاز به یک مسیرِ متعالی تری است که بر اساس امیال و تخیلات و حالات متغیر ذهن شما نباشد.

در اینجا شما شروع به کسبِ(نوعی) آزادی میکنید که همۀ افراد دیگر از آن ناآگاه هستند یا از برخورد با آن بسیار هراسانند. اینجا جایی است که شما باید راهنمای خودتان باشید و خود را رهبری کنید و همینطور که شما خود را هدایت میکنید نیروهای قدرتمند دیگری نیز هستند که شما را هدایت خواهند کرد. شگفت آور است که هر چه بیشتر خودتان را به این قدرت متعالی تر تسلیم میکنید، باعث میشود که  بتوانید ذهن و احساسات خود را به روش درستی، با اطمینان و دلسوزی کنترل کنید. سرانجام شما میتـوانید تعیین کنید که به چه چیز فکر کنید، ذهن شما به کجا برود و به روشنی تعیین میکنید که چه چیزی را انتخاب خواهید کرد، کاری که قبلاً واقعاً امکان پذیـر نبود.

شما از ترس نسبت به دیگران رها میشوید. شما از ترسِ از دست دادنها رها میشوید. شما از ترسِ از مجازات و مکافاتِ دنیا رها میشوید. شما از ترسِ عدم کامیابی و تحقق اهداف خود برمبنای ایده آل های خود و دیگران رها میشوید. شما از ترسِ  یأس و ناامیدی رها میشوید. شما حتی از ترسِ ناکامی و شکست به طرز چشمگیری رها میشوید.

تحقق این امر، درد و رنج  و همینطورعاملِ ایجاد آن را بسیار تسکین میبخشد. در این لحظه به سختی میتوانید درک کنید که این چه تسکین وآرامش بزرگی است. به جای داشتن یک زندگی مملو از سردرگمی و درد و رنج، اما حاوی میزانِ اندکی از الهام و انگیزش درونی، شما میتـوانید یک زندگی مملو از الهام و انگیزش درونی با مقدارِ اندکی از سردرگمی و درد و رنج  داشته باشد. 

اگر بتوانید آنچه را ما اینجا از آن صحبت میکنیم بشنوید و شروع به فکر کردن دراین زمینه ها کنید، میتوانید سفری بزرگ را در زندگی آغاز کنید، فراتر از روزمرگی ها، شروع یک زندگی که شما را در درون، ساده تر، قویتـر،  جهت دارتر، متحـد تر و همفازتر میکند.

همۀ اینها به یکباره اتفاق نخواهد افتاد. مثل تنظیم کردن برنامۀ هر سفر بزرگی در زندگی، در ابتدا سرگردان و لغزان خواهید بود و البته که روزهای خوب و همینطور روزهای بد را تجربه خواهید کرد، اما قلب شما نهایتاً آرام خواهد گرفت زیرا شما سرانجام در حال پاسخ دادن(به ندای درون خود) هستید.

پس این مسئله به عمیقترین درد و رنجِ درون شما اشاره میکند، درد و رنج ناشی از عدم کامیابی شما در رسیدن به هدفی که  برای انجامش به اینجا آمده اید، درد و رنجی که تقریباً پایه و اساس مشکلات هر کسی در زندگی است، مشکلاتی که مردم برای تسکین آنها به  لذات دنیوی، به تخیلات ذهنی و سرزنش کردن دیگران پناه میبرند.

خداوند میداند که چطور به زندگی شما تعادل ببخشد، چطور زندگی شما را در مسیر خدمت قرار دهد و چطور به زندگی شما معنا ببخشد، چیزی که ممکن است شما آن را در دلِ همۀ چیزهای دیگر جستجو کنید که هیچ گونه موفقیتی در برنخواهد داشت. خداوند راه منتهی به خویش  را میشناسد. مذاهب واقعاً راه رسیدن به خدا را نمیشناسنـد. آنها فقط نسخه هایی برای عموم مردم هستند. درحالیکه این فراخوانِ عمیقتـرِ خداوند چیزیست که در سطح فردی اتفاق می افتد. انسانها به خاطر اعتقاد داشتن به چیزی به رهایی و رستگاری نمیـرسند. بلکه انسانها به این علت به رهایی و رستگاری میـرسند که به فراخوانی عمیقتـر و به قدرتی عظیمتـر از بصیرت و دانش در درونشان پاسخ میدهند و این حقیقت بزرگی است که بسیاری از مردم دنیا هنوز آن را درک نکرده اند.

این سفـر نیازمند یک شفافیت و وضوح بسیار زیاد، قوۀ تمیـز و تشخص زیاد و عزم و اراده ای عظیم است و نیز به اشتیاقی برای روبرویی با اشتباهات گذشته و اشتباهاتی که حتی در این لحظه ممکن است انجام دهید نیاز دارد. در اینجا تکبـری وجود ندارد. هیچ نوع خود ستائی وجود ندارد. رسالت و دعوتی برای اینکه تو خود را درمانگر، شفادهنده، معلم و یا الهه بدانی وجود ندارد.

شما باید به سطحی از صداقتِ با خود برسید که فراتـر از آنست که مردم به آن می اندیشند. شما باید در انتظار دستیابی به حقیقتی عظیمتـر باشید. شما باید در بیشتر موارد بدون برداشت شخصی و  نتیجه گیری باقی بمانید. شما باید یاد بگیرید که ذهن خود را ساکت و آرام کنید، باید یاد بگیرید ساکن و خاموش باشید، باید گوش دادن را یاد بگیرید، باید توانایی پاسخ دادن را یاد بگیرید و بیاموزید که در این مسیر مسئولیت پذیـر باشید. 

خداوند راهی برای ممکن ساختن همۀ این چیزها ارائه کرده است، خداوند، “گام به گام تا بصیرت و دانش” را برای شما فراهم کرده است. شما فقط باید گامها را بردارید و چالشها را بپذیریـد و به بهترین شکلِ ممکن که میتوانید آنها را انجام دهید. ثروتمند یا فقیـر، در شرق یا غرب، شمال یا جنوب، این گامها برای هر آن کس که بتواند پاسخ دهد ارائه شده است.

در این مسیر شما از درد و رنجی که تقریباً همۀ افراد را فرا گرفته است رها و آزاد میشوید. در این مسیر شما با گذشت زمان و به واسطۀ تجارب بسیار زیاد، چشمهایی برای دیدن و گوشهایی برای شنیدن به دست می آورید.

در اینجا زندگی شما به تعادل و توازنِ درستِ خودش، هدف حقیقیِ خودش، و به معنایِ واقعیِ خودش باز میگردد. به این ترتیب است که خداوند شما را به شکل اصلی خود بازمیگرداند و شما را احیا میکند و از این طریق شما میتـوانید موهبتی زیبا به دنیا، به دیگران و به زندگیِ پیرامونِ خود ببخشید.