وحی اصلی لفضی را به زبان انگلیسی بشنوید
برای دانلود روی اینجا کلیک کنید: دانلود
آنطور که به مارشال وییان سامرز
در هجدهم آوریل 2008
در تهران، ایران وحی شد
درباره این فایل صوتی
آنچه در این نوار صوتی می شنوید صدای شورای ملکی است که از طریق رسول مارشال وییان سامرز سخن می گوید
در اینجا، ارتباط اصلی خداوند که فراتر از کلمات وجود دارد، توسط شورای ملکی که بر جهان نظارت دارد به زبان و فهم بشر ترجمه می شود. سپس شورا پیام خداوند را از طریق رسول به دنیا می رساند
در این روند شگفت انگیز، صدای وحی بار دیگر سخن می گوید. کلام و صدا در جهان هستند. برای اولین بار در تاریخ، صدای اصلی ضبط شده ی وحی لفضی برای شما و جهان فراهم شده تا آن را تجربه کنید
باشد که پذیرنده ی این هدیه ی وحی شوید و باشد که پذیرنده ی پیام منحصر به فرد آن برای شما و برای زندگیی شما، شوید
خواننده توجه کند
این ترجمه توسط یک دانش آموز داوطلب پیام جدید از متن اصلی انگلیسی برای انجمن پیام جدید انخام شد. ما شکل آغازین این ترجمه را برای دنیا فراهم کرده ایم تا مردم بتوانند بخشی از پیام جدید را به زبان خودشان تجربه کنند
خداوند به رنج بشر آگاهی دارد. خداوند از فقر بشر و ستم بر مردم اطلاع دارد ـ ستمی که هم دولتها و هم رهبران مذهبی به مردم تحمیل میکنند و نیز ستمی که زاییدهی شرایط است. این وضعیت بشریت است که پیام جدید خداوند باید بدان توجه کند. و آیندهی بشریت است که پیام جدید خداوند باید بدان توجه کند. اینها به هم مربوطند، اما یکسان نیستند، زیرا آنچه آینده را تشکیل میدهد فراتر از مقتضیات امروز، حال و این ساعت به نظر خواهد رسید. فراتر از نیازهای کنونی انسانها و از جنس نیروهای بزرگتری به نظر خواهد رسید که دنیا را شکل خواهند داد، نیروهایی که هم میتوانند تمدن بشری را تضعیف کنند و هم آن را تقویت کنند و پیشرفت دهند و آیندهای بدان ببخشند که شباهتی با گذشته ندارد
اما اگر مردم زیر یوغ فقر و ستم باشند چنین آیندهای رخ نخواهد داد. اگر چه فقر همیشه با شما بوده است و اگر چه ستم همیشه در جهان وجود داشته، فقر و ستم شرایطی غیرطبیعی را خلق میکنند ـ شرایطی که در آن استعدادهای طبیعی، خلاقیت و منبع الهام انسانها سرکوب و زائل میشود، شرایطی که در آن نور دانش، هوش برتری که خداوند درون هر فرد به صورت بالقوه قرار داده، خاموش میشود
تحت این شرایط، انسانها باید برای ابتداییترین حوائج زندگی بجنگند. آنان باید بردهوار کار کنند فقط برای این که نیاز امروز خود را برطرف سازند، و قادر به ذخیرهی چیزی برای فردایشان نباشند. انسانها باید تحت فشار و محدودیتهای بیشتری زندگی کنند. و احتمال اینکه این شرایط بدتر شود بسیار زیاد است چرا که جهان وارد مرحلهای تازه میشود. دنیا در سراشیب سقوط است. منابع دنیا با سرعت زیادی مصرف میشوند و به اتمام میرسند، و این آیندهی بشر را به مخاطره میافکند
بنابراین، خداوند آگاه و نگران رنج انسانها در دنیاست. بودن در این دنیا به مثابهی بودن در شرایطی بینابینی است. روح در قفس جسم اسیر است. انسانها اکنون باید در دنیایی سخت به بقای خود ادامه دهند، دنیایی که باید در آن مدام به حل مشکلات اشتغال داشته باشند، مدام خود را تطبیق دهند و مدام در تلاش باشند تا منابع اولیهی مورد نیاز هر کس ـ آب و غذا، سرپناه، تنپوش، محافظت در برابر عناصر، ثبات و امنیت ـ را تحصیل کنند. چنانچه این نیازها برآورده نشوند، استعدادهای برتر افراد هم محقق نخواهند شد. و موهبتهای بزرگتری که خداوند به هر فرد داده تا آن را برای خدمت به دنیا به دنیا آورد، شناخته نخواهد شد و به انجامی نخواهد رسید
این شرایطی غیرطبیعی است، چون دنیایی که شما امروز میبینید و دنیای گذشته که از آن چیزهایی میدانید نمایندهی سرکوب روح انسان و زوال استعدادها و تواناییهای بشر هستند، و وزنهای هستند بر پای بشر که او را از رسیدن به قدرتی بیشتر و وضع خلاقانهای برتر و طمانینه و عدالت اجتماعی و تکامل باز میدارند
امروز انسانها در بند محدودیتهای سیاست هستند. اما در بند این نیز هستند که مجبورند به شیوهای بردهوار کار کنند، و زندگیشان به آنان مجال ساختن حیاتی درونی را نمیدهد ـ یک آگاهی درونی، قدرتی که بتوانند به دانش عمیقتری که خداوند در آنان گذاشته پاسخ دهند. حاصل آنکه، روح آنان فرسوده و نورشان کم فروغ است
همانطور که متوجه هستید، دلیلش آن است که فقر سه مرتبه دارد. مرتبهی فقر در نیازهای جسم: غذا، آب، سرپناه، تنپوش، ثبات و امنیت. سپس، مرتبهی فقر ذهن را داریم که در آن فرد هیچ فرصتی پیدا نمیکند تا یک آگاهی از خود و دنیا ایجاد کند، تا تواناییهای عقلیاش را پرورش دهد و بصیرتی والاتر را بیاموزد، چیزهایی که لازمهی موفقیت حقیقی در دنیا هستند. و بعد، مرتبهی فقر روح که در آن قدرت و حضور دانش پنهان و ناشناس باقی میماند، چون انسانها در تقلای زنده ماندن هستند و با آنچنان فشاری دست به گریبان هستند که تنها کاری که از دستشان بر میآید این است که روز را به شب برسانند و به همین منوال ادامه دهند
این اشکال فقر ـ فقر جسم، فقر ذهن و فقر روح ـ نمایانگر فقر عظیم خانوادهی بشری هستند. زیرا تمام استعدادهای بزرگی که خالق تمام هستی به خانوادهی بشری بخشیده گمشده و ناشناس و فراموششده و در بند باقی میمانند. اگر چنین نبود، امروز در دنیا رشد و دستاوردهای خانوادهی بشری در مرحلهای بسیار متفاوتتر میبود
خودِ مسئلهی محدود کردن خلاقیت زنان بدین معناست که نیمی از نژاد بشر را فلج و در بند کردهایم. نیمی از موهبتهای بزرگ دانش ـ ادای وظیفه، شفقت و خدمت ـ از خانوادهی بشری دریغ میشود، به دلایل فرهنگی، به دلیل فقر، به دلیل ستم از سوی نیروهای قدرتمند درون دولت و حتی مذهب دریغ میشود
اگر تقدیر زن یا مرد جوانی این بوده که پزشکی مهم، کارمندی شایسته، هنرمندی با آتیه یا مهندسی بزرگ شود، تحت این شرایط توانایی او هیچگاه جنبهی واقعیت به خود نخواهد گرفت ـ و این باعث میشود که آن ملت، آن فرهنگ و آن دنیا فقرزده باقی بماند
برانداختن نیروهای ستمگر کافی نیست، چون این امر به خشونت و از دست رفتن جانها و رنج بسیار میانجامد و در اغلب موارد تنها چهرههایی متفاوت و نسل جدیدی از حاکمان ستمگر را با خود به صحنه میآورد. تا کنون چه تعداد انسان جان و رفاه و فرصتهای خود را فدا کرده فقط برای این که شکل جدید و حتی خطرناکتری از ستم را به صحنه بیاورند؟
خیر، حرکت بزرگتر برای تغییر باید درون فرد باشد، و این حرکت بزرگ نخست باید درون فرد رخ دهد. چنانچه قلب شما آکنده از نارضایی، خشم، بغض و کینه باشد، حتی اگر زندگی به شما فرصت دهد، به شما قدرت اجتماعی یا سیاسی دهد، باز هم شکل جدیدی از ستم را به صحنه خواهید آورد، زیرا ستم همیشه آکنده از خشم و ترس و کینه است. ستم همیشه ضد جریان وضع طبیعی بشر که آفریدگارش خالق تمام هستی ست، عمل میکند
اِعمال تغییر در جامعه باید با شفقت، تحمل دیگری و صبر انجام گیرد. حرکت به سمت این کار همیشه با تغییر درونی فرد آغاز میگردد، با دستیابی و اتصال فرد به دانش بزرگتری که خداوند درون او قرار داده تا حیات درونی خود را بپرورد و از گرایشهای ژرفتر خود آگاه شود. در این حال، شما ذهن را به سکون وا میدارید تا بتوانید بشنوید و حس و تجربه کنید که خداوند چگونه شما را به حرکت وا میدارد و در زندگی به شما، حتی در جزییترین چیزها و سادهترین امور، آموزش میدهد ـ اموری مثل گرایش به رفتن به اینجا، عدم تمایل به رفتن به آنجا، ایجاد این درک قوۀ تشخیص در خود که با چه کسی حشر و نشر داشته باشید و تا چه میزان با آنان همصحبتی داشته باشید، نیاز به ایجاد مکانی آرام تا بتوانید رفته رفته در درون خود گوش فرا دهید
اما اگر مکان آرامی وجود نداشته باشد، اگر شفقتی در کار نباشد، اگر تحمل نباشد، اگر آزادی نباشد که فرد با آن بتواند ذهنش را از تمایلات یا اعتقادات بردهوار رها سازد، آن گاه است که موهبتهای خداوند ناشنیده، ناشناخته و ناشناس باقی خواهند ماند
مردم خواهان تغییرات اجتماعی هستند. آنان خواهان تغییرات سیاسی هستند. اما خود آنان اغلب نمیخواهند که تغییر کنند. آنان میخواهند امتیازاتی داشته باشند. بهبود اوضاع اجتماعی را میخواهند، و در اغلب موارد هم بدین چیزها نیاز دارند. اما حرکت خداوند نخست باید درون خود شما رخ دهد. تغییر نظم جامعه به ندرت به سود همه خواهد بود. بعضی مواقع چنین میشود، اما اگر حکمت برتر همراه با آن به کار برده نشود، آن گاه است که عدالت اجتماعی تنها اندکی بهبود خواهد یافت، اگر اصلا بهبودی در کار باشد. رژیم قدرت جدیدی پا به عرصه خواهد گذاشت که وعدهی عدالت میدهد اما از دادن آن ناتوان است، وعدهی بهبودی میدهد اما از انجام آن ناتوان است. و آن گاه، مانند گذشته، مردم بار کار ستمکارانه را بر دوش خواهند کشید و امید ناچیزی به پیشرفت و بهبود اوضاع زندگیشان خواهند داشت
قدرت خداوند درون شما قرار داده شده است، اما این قدرت در عقل شما نیست. در سطح ذهن شما قرار نگرفته است. اعتقادات و خلق و خو و حتی اصول مذهبی که به آن پایبند هستید چگونگی و حدود و ثغور آن را تعیین نمیکند
این چنین نیست که خداوند نتوانسته به بشر کمک کند. مساله این است که بشر نتوانسته صدای خداوند را بشنود. این چنین نیست که خداوند به شرایط بشر، شرایط زندگی شما و زندگیهای پیرامون شما اهمیتی ندهد. مساله این است که قدرت و حضور خداوند به جا آورده نشده است
وقتی شما آب، غذا، تنپوش، سرپناه، ثبات و امنیت را به دست آوردید، آن هنگام است که میتوانید رشد حیات درونی خود را آغاز کنید. این تنها یک انحراف یا زیادهروی نیست. این برای موفقیت شما امری حیاتی است، چون خداوند با شما از طریق حیات درونیتان صحبت میکند، از طریق قدرت دانشی که درون شما قرار داده صحبت میکند، دانشی که بسیار با ذهن شخصی شما، با نحوهی بار آمدن مذهبی و اجتماعی شما و انتظارات خانوادهی شما و دیگران متفاوت است
همهی قدیسین و شعرا و موسیقیدانهای بزرگ و کسانی که برای بشریت آورندهی تغییرات و پیشرفت بزرگ بودهاند، از این امر آگاهی داشته و بدان مبادرت ورزیدهاند. جایز نیست که بگوییم اینها افرادی با موهبتهای نادر بودند، افرادی که برای پیشبرد چنین کارهای بزرگی از صبر و شهامتی تقریباً مافوق بشری برخوردار بودند، زیرا این قدرت و شهامت درون شما هم وجود دارد. اما نخست باید برای آن مکانی درون خود به وجود آورید
این چیزی است که حکومتها و نهادهای مذهبی و قدرتهای تجاری قادر نیستند آن را از شما سلب کنند. آن آزادی که در سایهی آن بتوانید درون خودتان و ورای دستاندازی حکومت به خداوند دست یابید. این امر فراتر از شرایط فقر و ستم است. این چیزی است که به خاطر نیاز شدید به آن در دنیا، پیام جدید خداوند مستقیماً آن را خطاب قرار میدهد. زیرا اکنون بشریت نمیتواند به لطف فردی استثنایی در اینجا و آنجا پیشرفت کند. افراد بسیار بیشتری باید از سوی خداوند خوانده شوند، الهام بگیرند و از مرتبهی شفقت، تعهد و شهامت عمل کنند ـ نه اینکه شخصاً آن را بخواهند، بلکه به این خاطر که این امر درون آنان ظاهر میشود
وقتی به دانش دسترسی پیدا کردید ـ هوش خداوند، ذهنی عمیقتر درون شما ـ آهسته آهسته پدیدار میشود. انگار که چیزی را زادهاید، اما بسیار به کندی ظاهر میشود
پس از یک روز کار سخت، شما از کار بر میگردید و یاد میگیرید که ذهنتان را به سکون وادارید و گوش فرا دهید. اینجا، شما فقط از خداوند برای چیزی درخواست نمیکنید. شما یاد میگیرید که دریافت کنید. در ابتدا دشوار است چرا که شرایط ذهن شما بسیار آشفته شده است، تحت فشار زیادی است، تلاش برای خنثیسازی آثار فقر و ستم چنان آن را به خود مشغول داشته که این امر در ابتدا غیرممکن به نظر میرسد. اما مانند تمام دستاوردها، این هم به زمان، شکیبایی و ممارست هر روزه محتاج است. حتی اگر در اردوگاه آوارگان یا زاغهنشینها زندگی میکنید، این فرصت را دارید که یک حیات درونی را خلق کنید و آن را به فرزندانتان نیز یاد دهید
این شما را به تجربههای خودتان حساس میکند و شما را قادر میسازد که حرکت دانش درون خود را حس کنید و بشنوید، چرا که خداوند این گونه با شما سخن میگوید، از درون شما. در این حال، شما یک پیامبر یا تجسم خدا یا قدیس یا زاهد گوشهنشین یا راهب یا کشیش نمیشوید. شما فقط فردی میشوید که به صدای خداوند در درونش پاسخ میدهد
این امر زمانبر است. موضوع یک روز و یک هفته و یک ماه نیست. اما اگر شما شالودهی حیات درونی را پیریزی کنید، این حیات درون شما رشد میکند و ساخته میشود. رفته رفته چیزهایی را خواهید دید که قبلاً آنها را نمیدیدید. در دیگران چیزهایی را خواهید شنید که قبلا نمیشنیدید. دیگران و ظواهرْ دیگر به سختی میتوانند شما را بفریبند. دیگر زیبایی، یا وعدهی قدرت یا ثروت، یا تمام دامهای دیگری که انسانها را فریفته و اغوا میکنند و آن چنان مسحورشان میکنند که به چیزی بدل میشوند که نیستند، به سختی میتوانند شما را وسوسه کنند
دین همین است. دینْ رفتن به کلیسا یا مسجد یا معبد یا اماکن مقدس و اجرای مناسکی که مراجع مذهبی به عنوان رسم و آیین بنیاد نهادهاند، نیست. اجبار خود به باور داشتن چیزهایی که به سختی میتوانید بفهمیدشان نیست. دین این نیست. دین آن درگیری بزرگ درونی شماست، میان ذهن متفکر شما و ذهن دانش عمیقتر درون خودتان. و این درگیری بسیار کند آغاز میشود و تحت هر شرایطی امکان وقوع دارد
شما میتوانید بروید و در کلیسا یا مسجد بنشینید. حتی اگر موقعیت اقتضاء کرد، میتوانید در کمد بنشیند تا فرصت این را به دست آورید که آرام باشید و بتوانید گوش کنید. اگر نتوانید به خرد و قوهی هدایتی که خداوند از قبل درون شما گذاشته پاسخ دهید، دیگر چه فرقی میکند که به درگاه خدا دعا کنید و خواستار معجزه شوید؟ مثل این میماند که خُرد را طلب کنید و کلان را از قلم بیندازید. خداوند هوشی هدایتگر و بیعیب و نقص را درون شما قرار داده است. اگر نتوانید تجربهاش کنید، نتوانید قبولش کنید، نتوانید به آن معتقد شوید، خداوند دیگر برای شما چه میتواند کند؟ به شما پول بیشتر یا شغل بهتری دهد؟ خب، به فرض اینطور شد، اما شما هنوز فقرزده هستید. روح شما همچنان در فقر به سر میبرد
در حکومتها، تجارت و مذهب رهبرانی هستند که روحشان در فقر مطلق به سر میبرد. بله، آنان از جور فقر گریختهاند. بله، آنان ممکن است در مواضع قدرت باشند. بله، ممکن است اینطور به نظر برسد که آنان سرنوشت دیگر کسان را در دست دارند. اما خدا را نمیشناسند. و هدایت و ارادهی خداوند از دسترسشان بیرون است ـ نه به این دلیل که این هدایت و اراده وجود ندارد، بلکه چون راهی به سوی آن نیافتهاند
در اینجا تاکید بر ساختن حیاتی درونی است، و این حیات درونی رفته رفته به شما جهت و گرایشهایی را خواهد بخشید که میتوانند شما را به جایی سوق دهند که شرایط خود را بهبود دهید، فرصتهایی را که پیشتر هرگز آنها را نمیدیدید تشخیص دهید، و با افرادی دیدار کنید که، فراتر از آشناییهای معمولی که ممکن است در زندگی داشته باشید، به شما در راهتان یاری رسانند
اکنون دنیا به قدیسین زیادی نیاز دارد و نه فقط عدهای انگشتشمار. اکنون دنیا به موهبتهای دانش افراد زیادی نیاز دارد و نه فقط عدهای انگشتشمار. ستم ادامه خواهد داشت. فقر ادامه خواهد داشت. اما افرادی خاص جان به در خواهند برد. آنان از آتش به بیرون میجهند. و درون آنان چیزی خاص رخ میدهد؛ آنان، خواه زیر جور فقر باشند، خواه قید و بندهای سیاسی، خواه ثروتمند و مرفه و بینیاز، گریز از فقر روحی را آغازیدهاند.
این فراتر از احکام دین است. فراتر از آموزههای بنیادگرایانه است. فراتر است از فلسفه و الهیات و ایدئولوژی چرا که نمود التزام مستقیم شماست به آنچه خداوند درون شما قرار داده است
پیش از آن که دنیا را تغییر دهید، باید خود را تغییر دهید. پیش از آن که بتوانید چیزی بزرگتر را برای دیگران بیاورید، باید خودتان چیزی بزرگتر را دریافت کنید. تا زمانی که الهامی بزرگتر درون شما نباشد، نظرات، اعتراضات و خشم شما تنها نظرات و اعتراضات و خشم جهان اطراف شما را افزونتر خواهند کرد
آیندهی دنیا به این بسته است که چه تعداد از انسانها بتوانند پاسخ دهند و از قدرت دانش درون خود پیروی کنند. آنان از همه جور طبقه و گروهی هستند، از زاغهنشینها و طبقهی متوسط و متمولین، از همهی فرهنگها، شهرهای بزرگ، شهرهای کوچک، روستاها، کشاورزان و شبانان و مردمی که در دورافتادهترین نقاط دنیا زندگی میکنند. این پیام جدید است که باید دانش درون آنان را بیدار کند، به آنان این امکان را بدهد تا حیات درونی خود را به وجود آورند تا بتوانند به واقعیت، قدرت، هدایت و حضور دانش پاسخ دهند
مردم میپرسند: «این دانشی که از آن حرف میزنی چیست؟ نظرات است؟ اعتقادات است؟ نظریه است؟ مجموعهای از نظرات است؟» نه، هیچ کدام از اینها نیست. قدرت و حرکت دانش است، توانایی شناختن و حس کردن حقیقت و به حرکت در آمدن با حقیقت است. نه حقیقت یک نظر، بلکه حقیقتی که نشاندهندهی یک آگاهی راستین است، تشخیص چیزی است که واقعی است و چیزی که باید انجام شود
دانش آن اطمینانی است که خداوند درون شما قرار داده تا با خود به دنیایی بسیار نامطمئن ببریدش، به دنیایی با شرایط وخیم، دنیایی بیثبات، دنیایی که در آن خطر ویرانی و نابودی همیشه تا حدی وجود دارد. این اطمینانی عمیقتر است که اساسش بر نظرات و ایدئولوژی نیست، بلکه بر حضور خداوند در درون شما و ورای شماست
هنگامی که دعا میکنید، بخواهید که این دانش درون شما قویتر شود و فرصتی فراهم شود که بتوانید در سکون گوش فرا دهید، سوال نکنید، درخواست نکنید، برای معجزه دعا نکنید، بلکه فقط در سادگی و فروتنی در سادگی و فروتنی گوش فرا دهید. این آغاز است
سفری که در پیش دارید فقط سفری نیست که در آن موقعیت اجتماعی یا شرایط خود را عوض کنید. این امر برای نیازهای جسم مفید است، اما فقر ذهن و روح را برطرف نمیسازد. شما به اندکی آزادی نیاز دارید تا تحرک داشته باشید و شرایط خودتان را عوض کنید، اما بعضی مواقع فرصتی برای این کار دست نمیدهد. شما در جای خود به زنجیر کشیده شدهاید. یا برای والدین خود کار میکنید یا شغلی دارید که هیچ فرصتی برای پیشرفت و بهبودی به شما نمیدهد، و این حکایت بسیاری از مردم است. اما فرصت ساختن حیات درونی و اتصال به دانشی که خداوند درون شما قرار داده، هنوز برای شما وجود دارد
این فرایندی که از آن حرف میزنیم چیزی نیست که عقل یارای فهمش را داشته باشد. به معنای معمول کلمه، عقلایی و منطقی نیست. اسرارآمیز است چرا که خداوند هم اسرارآمیز است. شما در صدد آن هستید که به آن چیزی متصل شوید که خداوند درون شما قرار داده است، از این رو همیشه درجهای از رمز و راز وجود دارد. در اینجا از آن استادی که هنگام یاد گرفتن یک حرفه یا مهارت بدان دست پیدا میکنید، خبری نیست. این راز است. اگر در شما نیرومند شود، حتی با حضور صرف خود نیز برای دیگران الهامبخش خواهید بود. و ظهور موهبتهای بزرگتر از درون شما شروع میشود، موهبتهایی که دادن آنها برای شما طبیعی است، موهبتهایی که شما برای دادن آنها به وجود آمدهاید، موهبتهایی که پیش از آمدن شما به این دنیا درون شما قرار داده شده بودند ـ موهبتهایی که دنیا بدانها محتاج است، زیرا تنها افراد نیستند که دچار فقرند، بلکه کل بشریت دچار آن است
هر موهبتی، اگر چه کوچک، شرایط بشر را بهتر میکند. مسلماً شما نمیتوانید این امر را ببینید، اما حقیقت دارد چرا که قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود. مثل ترازو میماند. چنانچه بدی و ستم کاملاً یک کفهی ترازو را پایین برده باشند، شما چیزی ندارید که به خودی خود آنقدر بزرگ باشد تا اثر آن را خنثی کنید، تا ترازو را یر به یر کنید، تا چیرگی شر، شرایط جهل، ستم، فقر و امثالهم را بر هم زنید
وقتی به کفهی دیگر ترازو چیزی کوچک میافزایید، چنین به نظر میرسد که اثری نداشته است. لیکن هنگامی که دیگران چیزی کوچک را بر آن میافزایند، دیر یا زود، طولی نمیکشد که ترازو به حالت تعادل بر میگردد و حتی کفهی ترازو در جهت آنچه برای بشر راستین و طبیعی است سنگینی میکند، که آن چیز یکی شدن با دیگران است، خلاق بودن است، در خدمت خانوادهی خود و فرهنگهای جهان بودن است، حفظ دنیاست، مراقبت از مردم است، الهام گرفتن است و نیز آتش حیات درونی را در خود داشتن. حتی وقتی شرایطْ وخیم به نظر برسند، حتی در مواجهه با ناکامی و شکست، قدرت دانش درون شماست
حرف ما این است که وقتی شخص، فارغ از این که در چه شرایطی است، نیازهای جسمش برآورده شد ـ نیاز به آب و غذا و سرپناه و تنپوش و ثبات و امنیت ـ میتواند پرورش آگاهی از دانش را آغاز کند، شروع کند به آموختن نحوهی دریافت آنچه خداوند درون او قرار داده است، که ذهنش را باز کند و آن را ساکن کند تا بتواند این جریان عمیقتر حیاتش را بشنود، حس و تجربه کند
به جای اعتیاد به مواد مخدر و الکل، به جای فورانهای خشونت، به جای دلمشغولی به داشتن این و آن، دلمشغولی به امور جنسی، شما خود را وقف این کار میکنید. چون اگر چه ممکن است چنین به نظر برسد که زندگی شما حاوی هیچ امید و فرصتی نیست، قدرت و حضور دانش درون شما خودْ قدرت و فرصت است. ممکن است چنین به نظر برسد که وضعیت شما تحرکناپذیر و بیتغییر است، اما قدرت تحرک و تغییر درون شما قرار داده شده است. شما باید ایمان و اعتماد خود را بدین ببخشید، زیرا، مخصوصاً در ابتدای راه و حتی در میانهی آن، شما چشماندازش را گم خواهید کرد و گمان خواهید کرد که وجود ندارد و فقط گرفتار نوعی بلاهت بشری شدهاید
انسانها ناشکیبا هستند. آنان نتیجه را همین امروز میخواهند. به همین دلیل است که خواهان معجزه هستند. معجزه مثل این است که چیزی را در ازای هیچ داشته باشی. آنان نمیخواهند کار کنند. آنان نمیخواهند مامن درونی خود را بسازند. نمیخواهند ذهن خود را پرورش دهند. نمیخواهند هنر سکوت و سکون را بیاموزند. نمیخواهند از وقت خود بزنند تا قوهی تشخیص و وضوح حقیقی را به وجود آورند. فقط معجزه میخواهند. خب میبینید که خواستن چنین چیزهایی بسیار کاهلانه است. به پاداشگرفتنی میماند که برایش کاری نکرده باشیم. مثل این میماند که به مزرعهتان بگویید که وقتی به تعطیلات میروید همه جور مواد غذایی کشت دهد ـ یا به فروشگاه یا کارگاه خود بگویید که همه رقم کالا تولید کند بدون اینکه مجبور باشید در آن کار کنید. پس این راهش نیست
در ابتدا، این امر نیازمند ایمانی واقعی است، چون ممکن است زندگی شما به شما هیچ امیدی نداده باشد و از این رو، هر گونه امید برایتان امیدی کاذب به نظر بیاید. هر امیدی به پیشرفت را به دیدهی شک و نگرانی خواهید نگریست. شاید بیش از حد باورنکردنی، بیش از حد رازآلود و بیش از حد دشوار به نظر آید، اما دلیل آن این است که شما حتی شروع نکردهاید
اگر بخواهید زبان دیگری یاد بگیرید، زبان به راحتی و از همان روز اول نمیآید. گام به گام جلو میروید، کلمات و عبارات را کنار هم میچینید، لغت و دستور زبان میآموزید. برای صنعتگر شدن این طور نیست که صبح از خواب برخیزید و صنعتگر شده باشید. شما باید تمام مراحل ایجاد مهارت را طی کنید
این هم تفاوتی نمیکند، اما شما شگفتزده خواهید شد وقتی ببینید که روزانه ده یا پانزده دقیقه سکوت و استماع درونی در زندگیتان چه خواهد کرد: فشارها را کم میکند، اجازه میدهد که بینشهای شما به شما برسد و به چیزهای عمیقتر درونتان پاسخ دهید. نخست، فقط برای آسودن، فقط برای بهبود پیدا کردن از فشار طاقتفرسای حیات پیرامونتان به آن نیاز خواهید داشت
اما فراتر از این، با خود گشوده شدن درهایی در درون شما را خواهد آورد، که هر کدام از این درها چیزی متفاوت را آشکار میکند. اگر بتوانید با شکیبایی تمرین کنید، و هر روز انتظار گرفتن نتیجه و معجزه نداشته باشید، آن گاه رفته رفته مهارتهای خود را به وجود میآورید و نیز نیات و توانایی و اعتماد به نفس خود را به وجود میآورید. مثل یاد گرفتن هر چیز دیگری میماند که ارزش حقیقی داشته باشد
شرایط شما هر چه باشد، این امر در انتظار شماست. اگر قرار است که انقلابْ واقعی و راستین و زاینده و سازنده باشد، نخست باید درون خود شما رخ دهد. اگر فقط طغیان کنید و دیوارهای دژ را فرو ریزید و سران را بکشید، تنها راه را برای قدرت گرفتن جباران بعدی هموار ساختهاید. از شما فقط برای انتقال قدرت استفاده شده است. هنوز تغییری واقعی ایجاد نکردهاید
الهام به شما حکمت میدهد. حکمت به شما شفقت میدهد. شفقت باعث میشود که نخواهید کینهی دیگران را به دل گیرید و در پی راهی باشید تا آفرینندهی تغییر سازنده باشید
چیزی که خداوند درون شما گذاشته خشن نیست. کینهورز نیست. در پی انتقام نیست. آکنده از یک ایدئولوژی ظالمانه نیست که تنها به سرکوب نسل بعدی منجر شود. به این دلیل که از سوی خداوند آمده است. دستساز بشر نیست. فقط یک فرافکنی روان آدمی نیست. چیزی است که فیض و قدرت و شکیبایی و شهامت و استقامت دارد. برای ساختن یک ملت جدید بدان نیاز است، تا عدالت اجتماعی را به وجود آورد و مردمانی را که با شما مخالفند قانع کند که حضور شما برای غنی کردن زندگی آنان نیز هست
انجامش یک عمر زمان میبرد. چیزی فوری و سهلالوصول نیست، اما ارزشش ورای براورد بشر است. همان چیزی است که بشر را به جلو رانده است، شرایطش را بهتر و جوامعش را متحول کرده و علمش را و هنرهایش را و مهارتهایش را به وجود آورده است. هر آنچه سودمند است و بشر در تمام زمینههای تلاشش خلق کرده و به وجود آورده از دانش میآید، از خداوند میآید، از طریق افراد، از طریق روابط مسئولانه، از طریق ازدواجها، دوستیها، پیوندهای بزرگ و کارها، از طریق عمل خیر و حتی نهادهای حکومتی. حتی اینها نیز میتوانند الهام بگیرند
این چیزی است که انتظار شما را میکشد. به فقر خود لعنت نفرستید. اتصال خود را با دانش برقرار کنید. از آنکه به شما ستم میکند متنفر نباشید. در حق دیگران ظلم نکنید. اتصال خود را با دانش برقرار کنید. به سوی خدا باز گردید، به سوی آنچه خداوند درون شما، برای شما و دیگران، قرار داده است. طریق این است
شما باید اعتماد به این امر را به وجود آورید اگر چه در حال حاضر نتوانید بدانید که حقیقی است یا نه یا ببینید که چه نتایجی برای شما و دیگران به بار خواهد آورد. این است ارزش ایمان، که شما به چیزی بزرگتر در درون خود متوسل میشوید که از قوهی فهم شما خارج است، که خلق و خو و اهداف و خواستهای شما در تعیین آن نقشی ندارد
از میان شما، قدیسین بیشتر از بین فقرا برخواهند خاست تا اغنیا. مخترعان، پزشکان، مهندسان، صنعتگران، سیاستمداران، رهبران بزرگ بشر اغلب از بین پایینترین طبقات جامعه سر بر خواهند آورد. تاریخ این را ثابت کرده است
این دعوت خداوند است از شما. معجزه این است. فقط به شما و برای امروزتان ماهی نخواهد داد. ماهیگیری را برای همیشه به شما خواهد آموخت. به شما حیاتی جدید خواهد بخشید. به شما جهتی جدید و الهامی جدید خواهد داد. این چیزی است که خداوند عرضه میکند. انسانها چیزهای دیگر میخواهند. خداوند این را عرضه میکند