موتورِ محرکۀ جنگ

وحی اصلی لفضی را بشنوید

برای دانلود روی اینجا کلیک کنید:
دانلود


آنگونه که به پیامبر الهی نازل شده است
مارشال ویان سامِرز
در تاریخ ۱۷ آپریل ۲۰۰۸
مصادف با ۲۹ فروردین ۱۳۸۷ خورشیدی
در تهران، ایرا

درباره این فایل صوتی


آنچه در این نوار صوتی می شنوید صدای شورای ملکی است که از طریق رسول مارشال وییان سامرز سخن می گوید

در اینجا، ارتباط اصلی خداوند که فراتر از کلمات وجود دارد، توسط شورای ملکی که بر جهان نظارت دارد به زبان و فهم بشر ترجمه می شود. سپس شورا پیام خداوند را از طریق رسول به دنیا می رساند

در این روند شگفت انگیز، صدای وحی بار دیگر سخن می گوید. کلام و صدا در جهان هستند. برای اولین بار در تاریخ، صدای اصلی ضبط شده ی وحی لفضی برای شما و جهان فراهم شده تا آن را تجربه کنید

باشد که پذیرنده ی این هدیه ی وحی شوید و باشد که پذیرنده ی پیام منحصر به فرد آن برای شما و برای زندگیی شما، شوید



خواننده توجه کند
این ترجمه توسط یک دانش آموز داوطلب پیام جدید از متن اصلی انگلیسی برای انجمن پیام جدید انخام شد. ما شکل آغازین این ترجمه را برای دنیا فراهم کرده ایم تا مردم بتوانند بخشی از پیام جدید را به زبان خودشان تجربه کنند

هنگامی که  سیرِ تحول و پیشرفت بشر  و روندِ ایجاد صلح در جوامع بشری را بررسی میکنیم  لازم است عمیق تر بیاندیشیم  تا دریابیم  چه چیز شعلۀ جنگ را در دنیا بر می افروزد.  نیرویِ محرکِ جنگ چیست؟

مناقشات و درگیری ها ممکن است توسط رهبران سیاسی و نظامی آغاز شده و در پشت پرده، مورد تأییدِ رهبران مذهبی قرار گیرد، در واقع این درگیری ها نشان دهندۀ مشکلاتِ رو به رشدی است که زمینۀ شکل گیریِ جنگ را فراهم میکنند. آنها [رهبران] به دنبال برآورده کردن اهداف و نیازهایی هستند كه بندرت در گفته ها و یا در نصایح و شعارهای خود بازگو میکنند.

نیروی محرک جنگ بسیار بیشتر از قدرت  رهبران برای کنترل آن است. رهبران صرفاً عواملی هستند که جرقۀ شروع جنگ را میزنند  — آنها جنگ را تشدید می کنند، آن را تأیید می کنند و چشم خود را به روی حقیقت آن میبندند و می خواهند به جنگ معنا و ارزش ببخشند، هرچند که ممکن است این، معنا و ارزشی نادرست و کاذب باشد.

نیروی محرکِ جنگ به واسطۀ این موارد به حرکت در می آید: نحوۀ زندگی مردم، آنچه از کرۀ زمین بهره برداری میکنند، چیزهایی که معتقدند باید در تصرفِ خود داشته باشند — تلاش بی پایان آنها برای کسب ثروت و قدرت و کسب چیزهایی بیش از نیازهای یک زندگی ساده و فراتر از آنچه که آنها حقیقتاً برای زندگی کردن به آن نیاز دارند و همچنین تلاش بی پایانشان برای حفظ ثبات و امنیت; اینها آتش جنگ را برمی افروزند.

نیروی محرکِ جنگ امیال انسانی، فشارها و اجبارها و اعتیادهای اوست.  این همان چیزی است که مردم را به انجام کارهای غیرطبیعی نسبت به خود و دیگران وامیدارد تا برخلافِ ذات الهی خود رفتارکنند، این عوامل نیت خوب انسانها  را تحت الشعاع  قرار میدهد و آگاهی آنها نسبت به خودشان ومحیط اطرافشان، زندگی پیرامونشان  و نیز مهر و دلسوزی طبیعی آنها  نسبت به دیگران را از بین می برد.

رهبرانِ این ملت ها —  كه بیانیۀ جنگ صادر میکنند، افكار عمومي را برانگيخته میکنند و به نظر میرسد طراحان اصلی درگیریها و مناقشات هستند—  صرفاً مسؤول آغازِ فرآیند جنگ هستند و خودِ این فرآیند نیز توسط فعالیت ها، گرایشها، طرز فکر و رفتارهای مردم به پیش می رود.

درست است که درطولِ تاریخ و حتی امروزه  افراد زیادی در دنیا وجود دارند که  بسیار جاه طلب هستند و خواهان کسبِ قدرت در دولت، درعرصۀ تجارت و یا درجایگاه های دینی هستند، اما نمی توان به تنهایی فقط  این افراد را به خاطر مشکلات و درگیری های بزرگی که  سراسر دنیا را فراگرفته است و بشریت را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است، ملت ها را ویران کرده و قبایل و گروه ها را تحت فشار قرار داده  و همۀ مردم را به سمت نابودی کشانده است، مقصر دانست.

شما نمی توانید جاه طلبی های تعداد معدودی را مقصر بدانید زیرا آنها  فقط از آنچه موتور جنگ را به حرکت در می آورد بهره می برند. آنها صرفاً می کوشند از روندی که بر اساس طرز فکر و  منفعت  آنهاست استفاده کنند.

اگر از سرچشمه ها و منابع حیات  بیش از حد برداشت کنید، دیگران نمی توانند به اندازه کافی برداشت کنند. اگر خیلی بیشتر از آنچه که نیاز دارید می خواهید، پس باید افرادی باشند مانند — خود شما یا اشخاصِ منصوب شده و یا دولتهای شما — که بتوانند این منابع را برای تحقق جاه طلبی ها و خواسته های روزافزون شما تأمین کند.

الزاماً دولتها همیشه ماهیتی اهریمنی و پلید ندارند، اما اگر از آنها  بیشتر از توانِ تولیدِ ملتهایشان و فراتر از آنچه در یک تجارت عادلانه و درست می تواند کسب شود، خواسته شود، آنها به ابزارهایی جهت تهیه و تدارک (انتظاراتِ مردم) تبدیل می شوند.

بنابراین، شما ای ملت های ثروتمند جهان، باید بدانید که آتشِ جنگ را شما بر می افروزید. مردم کشورهای ثروتمند جهان باید بدانند که سبک زندگی  پُرزرق وبرق آنها، انتظارات و توقعات آنها و خواسته های آنها از دنیا و از دولت هایشان، باعث ایجادِ انتظاراتی می شود که برآورده کردن آنها مستلزمِ دست اندازی به منابع سایر ملت هاست. برآورده کردن این توقعات باعثِ استثمار و کنترل ملل دیگر و دستکاری و نفوذ در دولت هایشان می شود تا بلکه بتوانند این منابع را برای شما تأمین کنند — منابعی که فراتر از نیازهای ضروری زندگی شما هستند، منابعی که حتی فراتر از نیازهای اولیه و ضروری برای کسب لذت واقعی و ایجادِ دوستی و تعامل بین مردم است.

اگر مردم یک کشور خواهان تأمین اینچنین منابع عظیمی از دولتشان باشند و چنین انتظاراتی داشته باشند، دولتشان باید به خواسته های آنها جامۀ عمل بپوشاند. و هرچه کشورها دموکراتیک تر باشند، دولت ها الزام بیشتری در برآورده کردن اینگونه نیازها  دارند.

به نظر می رسد که مردم فکر می کنند آزادی به معنایِ آزادی در مصرفِ بیشتر و آزادی در به چنگ آوردن و بیشترداشتن است آنها فکر می کنند آزادی یعنی  بهره برداری هر چه بیشترازمنابع حیات و به دست آوردن هر چه بیشتر نسبت به دیگران تا بتوانند بدین وسیله  شاد و خوشحال و با ثبات باشند.

این میلِ انسان برای بیشترداشتن از ذهن شخصی و خاکی او سرچشمه میگیرد نه از روح او— ذهنی با امیال مشخصاً نادرست ومتزلزل که  برای جبران احساسِ ناامنی و ترس در زندگی، همواره می خواهد بیشتر و بیشتر داشته باشد. در حقیقت این میل روزافزون برای داشتن و تصرف، بی ثباتیِ درونی انسان و فقدان آگاهی او از طبیعتِ معنویِ عمیقتری که خداوند در درونش آفریده است را به نمایش می گذارد.

اجزای بدن شما را دنیا ساخته است، اما روح شما را خداوند آفریده است و نیاز روح نیازهایی ساده اما مهم و حیاتی هستند. فراتر از برآوردن نیازها و الزاماتِ زندگیِ جسمانیِ شما — مثل غذا، آب، سرپناه، پوشاک و امنیت — نیازِ روحِ شما برآورده کردنِ هدفِ عظیمتری است که شما به خاطر آن به اینجا آمده اید، هدفی که ممکن است به میزان کم یا زیادی از منابع، نیاز داشته باشد. اما این مقدار به هیچ وجه شبیه آن چیزی نیست که مردم فکر میکنند برای شاد بودن و تحقق خوشبختی خود باید به چنگ بیاورند.

به این ترتیب ثروتمندان منابع دنیا را در بی اهمیت ترین و غیرضروری ترین چیزها به هدر میدهند — آنها منابع دنیا را در تجملاتِ خانه هایشان و برای زیباترکردن ظاهر و بدن هایشان به منظورِ خودنمایی به دیگران، به هدر می دهند و به دنیا نشان می دهند که واقعاً چقدر متزلزل و بی ثبات هستند و موهبت های خداوند واقعاً برای آنها ناکافی است. حتی مقامات مذهبی ثروت عظیمی را برای ساختن قصرهای خود می اندوزند.

خواست خداوند اینگونه نیست. خداوند فقر را برای انسانها نمی خواهد، خداوند می خواهد که همۀ انسانها از ثبات، امنیت و امکانات کافی برخوردار باشند و فراتر از اینها، خداوند می خواهد همه از چیزهای ساده برای لذت بردن از زندگی برخوردار باشند. این چیزی شبیه به آنچه مردم برای خود می خواهند نیست — مثلِ ولعِ داشتن و از آنِ خود کردن، حرص و اشتیاق برای کنترلِ شرایط.

این چیزی است که در تمام پیامهای بزرگی که خداوند تا به حال به دنیا فرستاده است،  بارها و بارها به آن اشاره شده است. اما به نظر می رسد چنین امیالی دربین مردم سیری ناپذیر است. به نظر می رسد پیشرفت و افزایشِ مصرف گراییِ انسان، موتور گردانندۀ تجارت و تولیـدِ  ثروت است به طوری که بسیاری باید درپَست ترین شرایط زندگی کنند تا خرده ریزه هایِ زندگیِ ثروتمندان را مهیا کنند و این موتور محرکِ جنگ است.

اگر کشور شما خود را مجبور به دستکاری و کنترل سایر کشورها  می داند و اِعمالِ قدرت نظامی برای تأمین و حفظ منابع جهت تضمین این مقدار از رفاه و ثروت را ضروری میداند، این خود موتور محرکِ جنگ است.

فکر نکنید که با چنین سبک زندگیِ مجللی که در ذهن می پرورانید، و در اشتیاق آن هستید و می خواهید برای خود داشته باشید، در عین حال می توانید خود را مدافع صلح و آشتی بین نوع بشر بدانید زیرا رفتار خودِ شما نشان دهندۀ اینست که خواست خود را بر دولت و ارتش خود تحمیل میکنید تا برای تأمین منابع مورد نیاز برای اینچنین سبک زندگی وارد عمل شود آن هم به هر قیمتی که می تواند. ادعا نکنید که مدافع صلح هستید. وقتی به چنین شیوه ای زندگی می کنید، ادعا نکنید که خواهان صلح هستید یا در جایگاه مدافعین صلح قرار دارید چراکه چنین رفتارهایی موتور محرکِ جنگ را تغذیه میکند و برآتش جنگ می افزاید.

چراکه وقتی منابع یک ملت دیگر گرفته شده وآنها  تحت فشار قرا میگیرند، اگر مقاومتی در برابر این امر انجام شود، این باعثِ بروزِ جنگ میشود. وقتی مردم آن سرزمین متوجه شوند که بسیاری از دارایی های طبیعی آنها در حال چپاول است، مقاومت خواهند کرد و این منجر به جنگ می شود. هنگامی که امپراتوری ها ساخته می شوند و سایر ملت ها استثمار می شوند و مورد سوء استفاده و بهره برداری قرار می گیرند، این منجر به جنگ می شود.

در گذشته شما می توانستید  ثروت ودارایی شخصی کسب کنید. تأمین چنین دارایی هایی توسط اشخاص باعث شد بخش های زیادی از جمعیت شما فقیر شوند. اما همچنان، منابع بیشتری برای برداشت وجود داشت. به نظر می رسید که این منابع نامحدود بود و برای همیشه می توانست به ارمغان آورندۀ مواهب کرۀ زمین برای شما باشد. اعتقاد بر این است که اگر به درگاه خداوند دعا کنید، منابع بیشتری برای زمین ایجاد می کند، گویی زمین یک ظرف جادویی و یک منبعِ بی پایان برای تأمین مایحتاجِ بشر است.

در گذشته، شما همیشه می توانستید بیشتر داشته باشید و فرزندان شما هم همیشه می توانستند  بیشتر داشته باشند، و جذب شدن شما به ثروت ، رفاه و سطح بالای زندگی در محدودیت های دنیا بلامانع به نظر می رسید. اما شما اکنون در دنیایی در حال انحطاط زندگی می کنید — دنیایی که نمی تواند این منابع را تأمین کند، دنیایی که بیش از حد مورد استفاده و بهره برداری قرار گرفته است، دنیایی که در آن بشریت آیندۀ  فرزندان خود را فدا میکند تا از لذت های بزرگ امروز برخوردار باشد.

در این مورد خویشتنداریِ بسیار کمی  در مردم وجود دارد.  فروتنی، تواضع و رحم و دلسوزیِ بسیار کمی  وجود دارد. شما به بهای لذت بردن از منافعِ حال، آیندۀ خود را به تاراج می برید.

زیرا بشر برای تأمین منابع حیاتی خودش، زمین را مورد استثمار قرار داده است. اکنون شما در حال ورود به دورانی هستید که حتی تأمین آب و غذا برای ملت ها به طور فزاینده و روزافزونی دشوار خواهد شد، جایی که منابع آب در تمامِ شهرها تمام خواهد شد و منابعِ غذاییِ کافی نیز در دسترس همۀ کشورها نخواهد بود. 

شما از آنچه دنیا قادر به تأمین آن بوده است پا فراتر گذاشته اید. در اینجا انگیزۀ جنگ، بیشتر خودش را نشان می دهد، چیزی  که پیش از این پنهان، ناشناخته و غیر قابل تشخیص به نظر می رسید، به جز برای  پیشگویان و معلمانِ(معنوی) بزرگ.

نعمتهای خداوند بسیار زیاد است، اما بدین معنا نیست که در دنیا این نعمات پایان ناپذیر است. اگر بیش از آنچه دنیا می تواند ارائه دهد از آن بهره برداری شود، نمی تواند بصورت معجزه آسا سریعاً توسط آفریدگار دوباره احیا شود.

اگر بیش از حد مصرف کنید، در نهایت خیلی کم باقی خواهد ماند. اگرمطالبۀ بیش از حد داشته باشید، در نهایت دیگران سهم بسیار کمی خواهند داشت. رقابت بر سر منابع منجر به درگیری و جنگ خواهد شد. و این جنگ و نزاع تحت پوشش و حجاب دین و سیاست پنهان خواهد ماند. اما در اصل، این رقابتی است بر سر منابع. این رقابتی است برای تأمین منابعِ آینده. 

این موتور محرکِ جنگ است، چراکه مردم یا بیش از حدِ نیاز می خواهند و یا اصلاً به اندازۀ کافی چیزی در دست ندارند. اگر مللِ فقیرتر دنیا به اندازۀ کافی نداشته باشند، آنها به سوی جنگ سوق داده می شوند. اگر مللِ ثروتمند برای ارضای زیاده خواهی های خود با مشکل بیشتری روبرو شوند، این امر آنها را به جنگ سوق میدهد و هیچ اقدامی در جهتِ صلح وجود نخواهد داشت که بتواند در طول زمان مؤثر باشد و مشکلات را به حالت تعلیق درآورد مگر اینکه این نابرابری ها در استفاده از منابع اصلاح شود و این موضوع  به عنوان منبع اصلی مشکلات به رسمیت شناخته شود.

مردم کشورهای ثروتمند [می گویند] ،  “آری، غذای بسیاری وجود دارد. فناوری و تکنولوژی می تواند غذای فراوانی تولید کند. حتی بیش از این هم موجود است. برای همه به اندازۀ کافی هست.”  اما آنها چگونه چنین چیزی را می دانند؟ و چگونه آنها قادر خواهند بود چنین ادعاهای گزاف و ناشی از نادانی را در برابر امواج سهمگین تغییراتی که به سویِ دنیا می آیند  مطرح کنند — تغییرات آب و هوا، کاهش منابع ضروری حیات، از دست رفتن زمین های کشاورزی — جایی که  منابع، کوچکتر و کوچکترمی شوند ولی نیازهای اساسی و اولیۀ  مردم، هر روز بیشتر و شدیدتر می شود.

کدام پیشگام صلح یا کدام معاهدۀ اساسی می تواند صورت بگیرد که بتواند نیازهای جمعیت گرسنۀ کشورها را برآورده سازد؟ چه نوع دیپلماسی و راهکاری می تواند چنین نابرابری و درماندگی را جبران کند؟ 

اگر واقعاً طرفدار صلح هستید، اگر واقعاً نگران خوشبختی بشریت — و حتی نگران خوشبختی خانوادۀ خود و آیندۀ آنها و نیز نگرانِ شهرو دیار خود و آیندۀ آن هستید — باید نگران  نحوۀ زندگی خود باشید، به خصوص اگر به دنبال کسب ثروت  یا در پی زندگی در یک محیط مرفه و پرناز و نعمت هستید.

برخی از مردم می گویند: “اوه ، شما طرفدار ریاضت هستید. مردم ریاضت کشیدن را نمی خواهند.” اما ما طرفدار ریاضت نیستیم. ما طرفدار یک زندگی سالم، یک زندگی درست، یک زندگی واقعی هستیم که آتش جنگ را برنمی افروزد.

در آینده، همۀ کشورها از این دنیای در حال زوال، تغییرات آب و هوا و کاهش منابع متأثر خواهند شد. چگونه خواهید توانست روابط مسالمت آمیز را حفظ کنید؟ چگونه خواهید توانست منابع ضروری مردم خود را تأمین کنید؟ کشورها چگونه اساسی ترین مسؤلیتشان که مراقبت از مردمشان است را به انجام خواهند رساند؟ 

اکنون شما باید به این موارد فکر کنید، زیرا آنها سؤالات اساسی و بنیادینی هستند. آیا به چیزهایی که شما برای خودتان میخواهید، واقعاً نیاز دارید یا فقط آنها را میخواهید؟ آیا آنها نیازهای اساسی و واقعیِ شما هستند؟ آیا آنها نیاز هستند یا آرزو و هوس؟ آیا آنها حقیقتاً نشان دهندۀ ضروریاتِ زندگی شما هستند؟ آیا آنها نیاز به بصیرت و دانش، یا نیاز به هدیۀ بزرگ الهی یعنی حکمت و دانایی را برای شما تأمین می کنند؟ 

شما اکنون با دنیایی رو به انحطاط و در حال زوال روبرو هستید. دیگرمانند گذشته نیست که همیشه مناطق زیادی برای اکتشاف وجود داشت، همیشه مرزهای جدیدی برای غلبه کردن، توسعه دادن قلمرو و بهره برداری و استثمار وجود داشت. و حتی معدود مناطقِ باقی ماندۀ فعلی و کشف نشده هم که هنوز توسط بشر تحت استثمار قرار نگرفته است،  دیگر پاسخگوی نیازهای بشری نیست.

ثروتمندان باید از مردم مراقبت کنند. این هدف از ثروتمندی آنهاست — هدف از ثروتمندی آنها فقط تأمین خانواده هایشان، امیال شخصی و صرفاً آرزوها و خواسته های آنها نیست بلکه هدف مراقبت از مردمان دیگراست.  اگر ثروتمند هستید، شاید باید صد نفر یا پانصد نفر را غذا بدهید و سیر کنید. به جای یک ماشین فانتزی جدید یا یک خانۀ بزرگتر، ثروت شما باید از مردم حمایت و مراقبت کند، که این امر،  ثبات، حس ارزشمندی و احساس عزت نفس را به شما باز می گرداند.

چگونه میتوانید خوشحال باشید و ثروت خود را به رخ بکشید وقتی چهره های گرسنه به شما خیره شده اند، چگونه می توانید  احساس خوبی داشته باشید که وسایل نقلیه خارق العاده خود را سوارید یا وقتی  لباس و لوازم گران قیمت خود را استفاده میکنید در حالی که فقرا در خیابان ها از فرطِ گرسنگی می میرند؟ آیا این است منبع آرامش شخصی؟ آیا این به شما اعتبار و ارزش می بخشد؟ آیا  شما به خاطر چنین چیزی در دنیا هستید؟ همچون ملخ آفت دنیا بودن؟ به منظورِ نابود کردن دنیا؟

در حال حاضر تعداد بسیار زیادی از مردم در دنیا وجود دارند اما  فقط تعداد کمی از آنها قادر هستند بدون اینکه  کل بشریت  را در خطر بیشتری قرار بدهند زندگی خود را بهبود بخشند.  منابع دنیا توانِ چنین چیزی را ندارد. کشورها  با شکست و فروپاشی و وخیم ترین شرایط روبرو خواهند شد.

به همین دلیل است که پیام جدید خداوند به شما می آموزد که باید یک تصمیم اساسی بگیرید:  آیا تمایل دارید همانطور که همیشه سعی کرده اید زندگی کنید به زندگی خود ادامه دهید، به ویژه افراد ثروتمند — که میخواهند همواره بیشتر و بیشتر داشته باشند —  و این در حالی است که دنیای اطراف شما رو به  زوال و نابودی است.

شما با این هدف به دنیا فرستاده نشده اید. شما به اینجا فرستاده نشده اید تا مثل ملخ روی زمین زندگی کنید. شما به اینجا فرستاده نشده اید تا محرک موتور جنگ باشید. شما به طبیعت خود خیانت می کنید. شما به مشیت الهی که برایتان در نظر گرفته شده است خیانت می کنید. مشیت الهی می خواهد شما تأمین کننده باشید نه کسی که به واهی ترین دلایل دنیا را استثمار میکند.

ثروتمندترین افراد در بین شما باید برای مراقبت از مردم آماده باشند، زیرا در آینده نیازهای انسانی زیادی وجود خواهد داشت — بیشتر از آنچه تصور کنید، بیشتر از آنچه در حال حاضر در حال وقوع است. ثروتمندترین شماها  باید از هزاران نفر در دنیا مراقبت و حمایت کنند — به آنها غذا بدهند، نیازهای آنها را تأمین کنند. شما قبلاً رزق و معیشت آنها را از بین برده اید و در حال حاضر برای آنها غیر ممکن است که بر روی زمینِ خود کشاورزی کنند. منابع محلی آنها تهی شده است، زمین هایشان از بین رفته است، بنابراین اکنون وظیفۀ شماست که به آنها غذا بدهید و از آنها مراقبت کنید. این کار شما خواهد بود و اگر بخواهید ثروتِ بیشتری تولید کنید، فقط  باید برای این منظور باشد: مراقبت و حمایت از مردمان دیگر.

در غیر این صورت، بشریت با جنگ و درگیری روبرو خواهد شد آن هم  در مقیاسی  که قبلاً هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده است. انسان سطحی از مشقت و رنج و سختی را تجربه خواهد کرد که هرگز  چنین چیزی در دنیا دیده نشده است. مردم مذهبی تصور می کنند که دنیا به پایان رسیده است، آخرالزمان است، زمان ظهور مسیح است — اما همۀ اینها، فقط مربوط به شکست بشریت است. تمام اینها  ناشی از تَخطی و تجاوزِ انسان از قوانینِ طبیعیِ دنیاست. همۀ آنچه ایجاد شده است فقط محصول جهل و نادانی، حرص و طمع انسان است، ناشی از  عدم موفقیت  انسان در پاسخگویی به آنچه خداوند برای دیدن، دانستن و انجام دادن در درون شما قرار داده است.

فکر نکنید که این  سرآغازی برای صلح بزرگ بشری و دوران طلایی عدالت خواهد بود بلکه این وضعیتی است که بشریت را به فقر و فلاکت می رساند بطوریکه چنین چیزی تاکنون مشاهده نشده است.

فکر نکنید این یک نگاهِ منفی نگرانه است، بلکه بسیار هم صادقانه است. فکر نکنید که این موضوع،  یک نوع نگرش است، زیرا بدون دانستنِ حقیقت، نمی توان نگرش درستی داشت. فکر نکنید می توانید محدودیت های دنیایِ خود را دور بزنید. فکر نکنید که می توانید با فضاپیماهای جدیدِ خود فراتر از دنیا سفر کنید و کاستی های دنیا را با منابع موجود در جهانِ هستی و اجتماعِ بزرگتر دوباره پر کنید، زیرا این منابع تحتِ مالکیتِ دیگران است.

اینجا باید تغییر بزرگی در قلب ایجاد شود.  لازم است تا همکاری و مساعدت بزرگی صورت بگیرد. در اینجا مهر و شفقت زیادی باید وجود داشته باشد. در اینجا شما نباید مقدار ناچیزی از ثروت خود را پیش فقرا بیاندازید. زیرا با ورشکستگی کشورها، فقدان کشاورزی، عدم توانایی مردم برای تأمین غذای خود، کمبود انرژی و عدم  دسترسیِ اغلب مردم به آنها، فقر با ابعاد شدیدی به وجود خواهد آمد.

بیست درصد از ثروت خود را بردارید و آن را صرف مراقبت از مردم کنید. اگر بشریت بخواهد ثبات داشته باشد و اگر بشریت بخواهد از آسیب های جنگ و محرومیت، گرسنگی و قحطی اجتناب کند، این تنها کاریست که انجام آن در آینده ضروریست.

این بخشی از هشدار پیام جدید خداوند است، که اکنون به دنیا ارسال شده است تا بشریت را برای آینده ای آماده کند که برخلاف گذشته خواهد بود، آمادگی برای مواجهه با  مجموعه ای از شرایطی که خانوادۀ بشری هرگز بصورت جمعی و در این مقیاس با آن روبرو نشده است.

خداوند ثروت دنیا را به شما داده است، اما باید از آن به درستی استفاده کنید و آن را به درستی تقسیم کنید. این ثروت باید مانند هر چیز دیگری صادقانه و اخلاق مَدارانه مورد استفاده قرار گیرد.

نگویید: “اوه ، این کمونیسم است!” نه، این عدالت است. نگویید، “این یک برنامۀ سیاسی است. این سوسیالیسم است.”  نگویید: “این یک نوع نظامِ سرمایه داری مهربان است.” اینگونه  و با این واژه ها  فکر نکنید، چراکه شما اصلِ پیام را نمی شنوید.

این عدالت است. این عادل بودن است. این همان چیزی است که پیام های بزرگِ پیامبران خداوند همیشه بر آن تأکید داشته اند.

با این حال، اکنون شما به انتهایِ آنچه دنیا قادر است ارائه دهد رسیده اید. اکنون شما وارد دورۀ جدیدی می شوید که در آن شرایط متفاوت خواهد بود، جایی که دیگر وسعت بسیار کمی برای بهره برداری از دنیا وجود دارد، جایی که همه چیز به پایان می رسد، به جز درد و رنج های انسان و خشم و نارضایتی های انسان که فراوان خواهد بود.

در اینجا مدیریت منابع شما، توزیع منابع شما  و همکاری بین ملت ها به یک اصل ضروری تبدیل می شود، نه اینکه  فقط در حد مجموعه ای از ایده آل گرایی و آرزو باقی بماند. در اینجا مسئله این است که آیا بشر می تواند آزادی و حاکمیت خود را در این دنیا حفظ کند یا خیر. زیرا مللِ دیگری در جهانِ هستی وجود دارند که با علاقه زیادی دنیای شما  را زیر نظر دارند تا فرصت خود را برای استفاده از یک بشریت ضعیف ومُضمَحِل امتحان کنند.

پیام جدید خداوند اینها را برایتان هویدا میکند. چیزی که قبلاً در هیچ یک از پیامهای خداوند آشکار نشده بود. زیرا قبلاً نیازی به آن نبود. زیرا قبلاً تهدید بزرگی وجود نداشت. زیرا قبلاً درک کردن دنیا یک عنصر حیاتی نبود.

شما باید مردم را دوست داشته باشید. شما باید به مردم اهمیت بدهید و به آنها غذا بدهید. کشورها به جای تلاش برای سلطه بر سایر ملتها باید از مردم خود مراقبت کنند. این یک رفتارِ اخلاقی است. این کار مهم  و اساسی است. توجه و تأمین نیازهای اساسی مردم — به منظورِ یک زندگی در ثبات و امنیت با چیزهای ضروری برای شادی و لذت های بی آلایش و ساده. اگر از این میزان فراتر بروید از آستانۀ توان دنیا برای تأمین این چیزها تجاوز خواهید کرد و آتش جنگ را بر افروخته و موتور محرکِ جنگ، شما  را به جلو می راند.

فکر نکنید که ممکن است همۀ چیزهایی را که می خواهید، برای خود داشته باشید و در عین حال هم در دنیا  صلح و آرامش برقرار باشد.  اگر چنین فکر می کنید به این دلیل است که عواقب اَعمال خود را نمی بینید. شما رابطۀ خود را با دنیا نمی بینید. شما وضعیت دنیا را نمی بینید.

موتور محرکِ جنگ اکنون در حال شکل گیری است زیرا قدرت های بزرگ دنیا به دنبال این هستند که خود را از نظرِ تأمین انرژی و غذا و هر چیز دیگری که وجود دارد، مطمئن کنند هرچند هم که آن چیزها غیر ضروری باشد. خطر رقابت، درگیری و جنگ هر روز بیشتر از پیش می شود. کشورها در تغذیه مردم خود با مشکل روبرو هستند. حتی کشورهای ثروتمند نیز در تهیۀ آنچه که به آن عادت کرده اند مشکل دارند. این معضل بیشتر و بیشتر خواهد شد و تحت الشعاع همۀ چیزهایی قرار می گیرد که مردم به آن فکر می کنند و انجام می دهند.

اکنون باید ثابت کنید که کارگزاران و مسئولین خوبی در دنیا هستید. اکنون شما باید برای بقای بشریت و برای رفاه بشریت متحد شوید. اکنون کشورهای شما باید همکاری کنند تا اطمینان حاصل شود که همه از ضروریاتِ اولیۀ زندگی  برخوردارند. اکنون ثروتمندان باید مسئولیت خود را در مراقبت از افراد دیگر درک کنند.

مردم از پسِ انجامِ این کار بر می آیند. ادعا نکنید که انجام اینکار بر خلافِ طبیعت انسان است. شما اصلاً نمی دانید طبیعت انسان چیست. این طبیعی ترین کاری است که مردم می توانند انجام دهند، مفیدترین و رضایت بخش ترین کاریست که بر اساس طبیعت انسان است.

در اینجا شما نمی توانید ادعا کنید دینِ شما برتر از سایر ادیان است یا از دینِ خود به عنوان توجیهی برای جنگ استفاده کنید چراکه موضوعِ جنگ واقعاً چیز دیگری است.

در اینجا شما نمی توانید از پیامهای بزرگ خداوند (ادیان) به عنوان توجیهی برای غلبه یا تسخیر یا تسلط بر سایر مردمان دیگر استفاده کنید، چیزی که در گذشته پیوسته انجام میشد.

چنین چیزی در حال حاضر شدنی نخواهد بود. اگر ملت های دنیا متلاشی شوند، فاجعه به بار خواهد آمد. هیچ کس ازعواقبِ این امر مستثنی نخواهد بود. این آخرالزمان خواهد بود، اما این آخرالزمان با نتیجه ای شگفت انگیز و یا عادلانه نخواهد بود بلکه آخرالزمانی برای  شکست و درماندگی بشر خواهد بود. این آخرالزمانی نیست که در آخر، خیر بر شر غلبه کند. این آخرالزمانی خواهد بود که نتیجۀ جهالت، حرص و بی عدالتی بشر است.

خداوند اجازه می دهد این اتفاق بیفتد، زیرا خداوند به شما آزادی شکست می دهد. شما برای انجام مسئولیت خود و به ظهور رساندن یکپارچگی و تمامیتِ خود به این دنیا آمده اید.  مانند طفلِ کوچکی که به بسوی خانۀ مادر و پدرمی دود، فکر نکنید که خداوند شما را در آخرین لحظه نجات می دهد.

شما باید با عواقب اَعمال خود روبرو شوید. این یک مجازات نیست. این خشم الهی نیست. خداوند خشم و غضب ندارد. با انتساب رفتارهای حقیر و نامناسب خود به خداوند مثلِ آرزوی انتقام گرفتن و نفرت از دیگران، خداوند را تبدیل به نسخۀ بزرگ تری از خود نکنید. شما ارادۀ الهی را نمی دانید. حتی اگر یکی از پیام های بزرگ خداوند را برای راهنمایی خود در دست دارید، هنوز ارادۀ خداوند را نمی دانید. ارادۀ او مثل شما نیست. [خوشبختانه]، اینطور نیست.

اما اکنون ضرورت ایجاب میکند که انسان رفتار و نگرش و درک خود را تغییر دهد. اگر نمی توانید از طریق دانایی و از طریق اصول اخلاقی  و بینش واقعی چیزی را یاد بگیرید، (ناچاراً)باید از راه سخت و دردناک و از روی الزام و ضرورت آن را بیاموزید. این سخت ترین شکل یادگیری است، اما می تواند بسیار مؤثر باشد. این راهی نیست که دانایان انتخاب می کنند. جلوگیری از فروپاشی و شکست بسیار سخت تر از حفظ کردن موفقیت است. نجات مردم از فقر و نداری به این معناست که شما قبلاً بسیار فراتر از حدِ نیازتان پیش رفته اید.

اکنون شما باید با محدودیت های دنیا، محدودیت های ناشی از حرص و طمع انسانی برای مالکیت چیزها و ضرورت برقراری عدالت و شفقت انسانی، فراتر از حفظ خانوادۀ خود مبارزه کنید. این همان چیزی است که در همۀ سنت های بزرگ تعلیم داده  شده است: کمک های خیریه، تواضع، لطف و رحمت ، شفقت، صدقه برای فقرا، عدالت. این صرفاً یک راه ایده آل یا متعالی برای انتخاب کردن نیست بلکه انجام آن اکنون یک ضرورت است.

بشریت متحد می تواند زنده بماند و آیندۀ بهتری بسازد، اما بدون اتحاد، بشریت رو به زوال خواهد رفت. تمدن رو به انحطاط خواهد رفت. و حتی تکنولوژی و علم شما و هوش و نبوغ شما هم قادر نخواهد بود شما را نجات دهد.

این هشداری از جانب خداوند است، اما خداوند لطف و کـَـرَم و آمادگی لازم برای مواجهه با آن را در اختیار قرار می دهد. و این پیام جدید خداوند مشتمل بر: هشدار، خیرِ الهی و آماده سازی است. اگر به هشدار توجه نکنید یا آن را اساساً درک نکنید، نیازی به لطف و خیر خداوند  وهمچنین  نیازی به آمادگی نخواهید دید.

اما خداوند انسان را دوست دارد. خداوند از انسان خشمگین نیست. خداوند دقیقاً می داند که بشریت در شرایط سخت قادر به انجام چه کاری هایی است. بنابراین خداوند آنچه را که برای هدایت خانوادۀ بشری ضروری است فراهم می کند، بدون آنکه مسؤولیت شما  را بعنوان یک شخص، بعنوان یک شهروند و بعنوان عضوی از یک گروه یا جامعه از شما بگیرد.

زیرا این توانایی شماست که باید دوباره احیا شود. این فقط شکوه و جلال خداوند نیست که احیا میشود چراکه خداوند قبل از این  همواره در شکوه و جلال بوده است چه شما موفق بشوید و چه شکست بخورید. بنابراین آنچه در اینجا مهم است موفقیت شماست — موفقیت بر اساس کوشش و تلاش  و شناخت و بر پایۀ مهر و محبت و تعهد شما.

دنیا در دستان شماست. موتور محرکِ جنگ در دستان شماست. چه خوب باشد، چه قدرتمندانه و چه غیرواقعی، به هر حال در دستان شماست. نتیجۀ کار، حاصلِ ارادۀ خداوند نیست. نتیجۀ کار، موفقیت یا شکست بشریت است که در این دنیای فناپذیر و محدود زندگی می کند — دنیایی با منابع محدود، دنیایی با ثروتها و نعمتهای بزرگ، اما دنیایی که در آن محدودیت هایی وجود دارد، جایی که شما باید یاد بگیرید با توجه به محدودیت ها در آن زندگی کنید و به آن محدودیت ها احترام بگذارید و از آن محدودیت ها به نفع خود استفاده کنید.

این حکمت و دانایی خداوند است. اجازه بدهید این درک شما باشد.